صنما نه میل مسجد، نه سرِ کِنشت، ما را
(قمار عشق)
صنما نه میل مسجد، نه سرِ کِنشت، ما را
که قمار عشق ازین غم همه داد گشت ما را
به فدای شورت ای عشق! نه چنان ببر ز هوشم
که به دفتر جنون هم نتوان نوشت ما را
دو هزار سنگِ طفلان خورم و هنوز سبزم
ز فرح که پیر دهقان، به ره تو کشت ما را
ز نظر تو شاه خوبان! مفکن بهل نگارا
که مصوّران کج بین بکشند زشت ما را
نیام ار گل بهاری که به گلشنم بکاری
بگذار جای خاری به کنار کشت ما را
کشم آن خدنگ مژگان به دل و خوشاست وقتم
که ز غفلت آن کمانش ز نظر نهشت ما را
نیِ من به خاک غم کن چو کشی ز سنگ جورم
که سروش پاک طینت، ز غمت سرشت ما را
ز خدایگان محشر بوَد ار قبول (نیّر)
تو بهل کشد بدوزخ ملک از بهشت ما را
"نیر تبریزی"

به نـام خــــداونـد شعـــر و ادب