
(بیوگرافی)
شادروان میرزا علیرضا هدایتی قمی ـ متخلص به (خاموش) و معروف به (خاموش قمی) ـ فرزند میرزا حسن کفاش ـ در سال 1292 شمسی در شهر مقدس قم ـ در خاندانی معروف و سرشناس قدم به عرصهی وجود نهاد و تحصیلات مقدماتی را در یکی از مکاتب زادگاه خود فرا گرفت و چندی نیز به تحصیل دروس صرف و نحو پرداخت و چون دارای استعداد و قریحهی شاعری بود به "انجمن ادبی قم" که به ریاست شادروان محمود تندری، متخلص به (شیوا) و ملقب به صمصام تشکیل میشد راه یافت و با فنون شعر و رموز آن آشنا گردید و به تدریج شعر او شکوفایی پیدا کرد و مورد توجه قرار گرفت و سرودههایش در روزنامهی محلی استوار و توفیق در تهران به چاپ میرسید.
خاموش از آغاز جوانی برای تحصیل معاش به کوشش پرداخت و به سوهان پزی روی آورد و در یکی از سوهانفروشیهای معروف قم مشغول کار شد و در کار پختن سوهان مهارت یافت و پس از چندی تصمیم گرفت دکانی باز کند و چون سرمایهی کافی نداشت با یکی از بستگانش مشارکت کرد و در حوالی حرم مغازهای دایر نمود و به کار پرداخت و کارش رونق گرفت و سرمایهای ذخیره ساخت و فکر عزیمت به تهران در سرش افتاد.
سپس شرکت خود را فسخ و به تهران کوچید و در آغاز با یکی از سوهانفروشان قمی که سالها در تهران در بازار مسجد جامع مغازه داشت شرکت کرد و مدتی بدین منوال کار کرد، تا اینکه خود در بازارچهی وزیر دفتر (شاهپور) مغازهای دایر کرد و به طور مستقل مشغول کار شد و کسبش رواج یافت و کارش رونق گرفت و صاحب خانه و زندگی شد که در غزلی ماجرای تهران رفتن خود را بدین گونه شرح داده است :
اهل قم! صبح خود از چیست به قم شام کنید
چند ای مردہدلان زندگی خام کنید ؟
بروید از قم غم تا که به تهران نشاط
تن پر از عشرت و جان خالی از آلام کنید
خوش حدیثیست عليكم بسوادالاعظم
طلب فایده زین نکتهی ابهام کنید
آقای محمدرضا هدایتی (طاهر) فرزند مرحوم خاموش، در نامهای که برای نگارنده ارسال نموده، چنین مینویسد: "خاموش چند سالی در استخدام دولت درآمد و چندی در وزارت دارایی، و مدتی نیز در پست و تلگراف به کار اشتغال ورزید، اما کار اداری با روح آزادهی او سازگار نبود و شغل دولتی را رها کرد و به شغل آزاد روی آورد".
وی تخلص خاموش را از آن روی برگزید که بسیار کم حرف میزد، و اگر سؤالی از او میشد جوابی مختصر و مفید میداد و خود در شعری گوید :
چون ندیدم زیان ز خاموشی
لفظ "خاموش" را لقب کردم
خاموش شاعری خوش ذوق و با استعداد و بلندپرواز و زودرنج و حساس بود و در سرودن انواع شعر طبع آزمایی کرد، اما بیشتر به غزلسرایی پرداخت و آثار قابل توجهی از وی به یادگار مانده است.
وفات:
متاسفانه شمع وجود خاموش، خیلی زود به خاموشی گرایید، وی در 9 اردیبهشت سال 1327 شمسی ـ در 35 سالگی بر اثر سکتهی قلبی چشم از جهان فرو بست و به ابدیت پیوست و پیکرش در زادگاهش قم به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
(از کوی تو رفتم)
از کوی تو من رفتم و دیوانه شدم باز
شمع رخ تو دیدم و پروانه شدم باز
فارغ شدم از غم چو به کویت گذرم شد
دور از تو شدم در غم و غمخانه شدم باز
یک خال سیه کنج لب لعل تو دیدم
طایرصفت اندر طلب دانه شدم باز
از کعبه و هم مسجد و طاعات گذشتم
مایل به می و شاهد و میخانه شدم باز
(خاموش) لبش آب حیات است که چون خضر
یک جرعه بنوشیدم و مستانه شدم باز
میرزا علیرضا هدایتی (خاموش)