رفتیم و کس نگفت ز یاران که یار کو؟ - چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴
برف می آمد و هوای سرد  یخ زده کوچه و خیابان را - چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴
ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد - چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴
نه از تو مهر پسندم نه یاوری خواهم - چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴
دشت خشکید و زمين سوخت و باران نگرفت - چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴
آن زن خطیر بود که می‌فرمود، در خاطرم خطور ندارد مرگ - چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴
تو خوشتر از بهاری و شعر مجسمی - چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴
زبان در غم، قلم هم خم، چه‌سان از او توان زد دم - سه شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۴
ای خوشا مستانه، سر در پای دلبر داشتن - سه شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۴
مگو خود را کنار دیگران تنها نمی‌بینی - سه شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۴
مگر آن آتشین‌خو آگه از بخت من است امشب - سه شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۴
به دست غم گرفتارم، بیا ای یار، دستم گیر - سه شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۴
ما سمندر زادگان را شکوه از آتش نباشد - سه شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۴
مرا که نیست غم تن چه قید پیرهن است - سه شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۴
هر که در عشق بتان بی‌درد زیست - سه شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۴
زلف پر پیچ و خمت کو تا ز هم بازش کنم؟ - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
اشک‌ها آهسته می‌لغزند بر رخسار زردم - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
عقل نخلی است خزان دیده که ماتم با اوست - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
بکوش، ای دلِ آزاده! راحتِ جان باش - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
ای شب! به پاس صحبت دیرین، خدای را - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
کرده‌ام خاک در میکده را بستر خویش - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
عشقی‌‌است مرا در دل و افشا شدنی نیست - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
با گریه دگر عقده‌ی دل، وا شدنی نیست - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
برو برو که دگر من تو را نمی‌خواهم - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
فتنه‌‌ها دارم به جان از نرگسِ فتانِ او - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
با آب گفتم درد خود، افسرد آب از درد من - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
تا به سر باشد مرا سودای او - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
به شام غم چو از آن مَه نشانی کرده‌ام پیدا - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
ای کاش دلت از دل تنگم خبری داشت - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
رفت فرهاد و از او قصه‌ی شیرينی ماند - دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴
شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی - یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴
با من برنو به دوش یاغی مشروطه خواه - یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد - یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴
مرغ عشقم کز فراقت سوگوار افتاده‌ام - یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴
چو در کویت وطن دارم نجویم باغ رضوان را - یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴
قامت مردان شده مانند آی بی کلاه - یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴
گر نگیری ز من امشَب خبری، وای به من - یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴
آمد ز در، به پای، ستاد و سلام کرد - یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴
بهر قدرت طلبی، سیم زری پیدا کن - یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴
قیامت کرده برپا یار، از قامت قیامت بین - یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴
چو گنجی در دل ویران نهفتم عشق جانان را - یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴
صبا گر، از دیار من نمی‌‌گویی چه می‌‌گویی؟! - شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۴
الا که سینه‌ی ما چون حرم، عزای تو دارد - شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۴
نی‌ام ز کار تو فارغ همیشه در کارم - شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۴
دیشب گل امید مرا چیدی و رفتی - شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۴
به چشم تنگ‌دلان مهر و ماه هر دو یکی است - شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۴
به ساغر نقل کرد از خم شراب آهسته آهسته - شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۴
بر کشتگان ز غرفه‌ی جنت، نظاره کن - شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۴