(گنج گیتی)

مخور جانا فریب از گنج گیتی
مشو اندوهگین از رنج گیتی

پیاده پیل گردد شاه ماتت
همی در بازی شطرنج گیتی

همه دانشوران مستند و شیدا
ز سِحر و جادو و نیرنج گیتی

دل و چشم حکیمان خیره مانَد
ز افسون و دلال و غنج گیتی

چنان کاین مغزها را تیره دارد
می و افیون و بذرالبنج گیتی ۱

نمانَد تا تو بشماری نفَس را
شبانه وز چهار و پنج گیتی

(امیری) دوش کرد این نکته مشهود
از آن دانای حکمت سنج گیتی

که گیتی را نیاید رنج چونان
که دیدی می‌نیاید گنج گیتی.

«ادیب الممالک فراهانی»

۱. بذرالبنج : بنگ _ حشیش