نوگل نوشکفته علی اصغر (ع)

(برگریز کربلا)

وقتی که دست باغبان از گل جدا شد
گل بر زمین افتاد و عاشورا به پا شد

این گل که از بستان ختم المرسلین است
برگی ز گل‌های‌ امیرالمؤمنین است

این نوگل نشکفته ی گلزار زهراست
گلیار این نشکفته‌گل فرزند مولاست

این گل که تازه غنچه‌اش را باز کرده‌
در برگ‌ریز کربلا، پرواز کرده‌

این گل که پرپر شد به روی دست گلیار
در چشم گلچین جفا بنشست چون خار

هر چند عمر گل به دنیا چند روز است
اما شمیش عالمی را می‌کند مست

گر مُشک، عطر از نافه‌ی آهو گرفته...
عالم ازین گل، رنگ و عِطر و بو گرفته‌

دردا که چشم گل ندارد دست گلچین
می‌چیند این گل را ز جهل و بغض دیرین

این گل، علیّ ِ اصغر در خون تپیده‌ست
در برگریز کربلا محنت کشیده‌ست

تیر سه‌ شعبه در گلویش جا گرفته‌
تیر از کمان حرمله ، امضا گرفته

نفرین به تو ای دست گلچین زمانه!
ای بی‌ حیا گل را چرا کردی نشانه؟

این گل که پرپر شد گل باغ ولا بود
آرامِ جانِ شاه دشت کربلا بود

بی آبرویی را برای خود خریدی
تا حنجر شش‌ماهه اصغر را دریدی

آیا چرا کُشتی «رضیع نینوا» را ؟
این نوگل بستان باغ مصطفی را

ظلم تو ای ظالم! به عالَم، بی مثال است
هرگز نپنداری که این خون، پایمال است

تا روز محشر بر تو آتش می‌فروزد
تا ریشه‌ات در آتش ظلم‌ات بسوزد

دنیا بسوزاند تو را قبل از جهنم
ای بدتر از ابن زیاد و ابن ملجم

یارب! به‌ حق حنجر خونین اصغر
یارب به سوز سینه‌ی (ساقی) کوثر

بر ما جواز کربلا ، امشب عطا کن
دستان ما را با ضریحش آشنا کن

سید محمدرضا شمس (ساقی)
1389