خونچهها بر سر نی، دایره در دایره دف
(دایره ها)
خونچهها بر سر نی، دایره در دایره دف
و صدا توی صدا، دایره: سر، دایره: دف
و صدا حنجر داوود که بر نیزه بلند
اشک زد دایرهای دایره تر، دایره دف
دایره حلقه زد و حلقه زد و بغضی شد
بغض، دختر شد و دنبال پدر، دایره دف
غصه ها حلقهی گیسوی پریشانی شد
ریخت از شانهی دختر به کمر، دایره دف!
دخترک دایره در دایره هی دور پدر...
روی یک پاشنه چرخیدن در، دایره، دف
مادری سوخته در هیأت خورشید آمد
نیست آتشتر ازین آتش تر، دایره، دف!
جام در جام عزا داشت تعارف میشد
خیمه در خیمه، خبر پشت خبر، دایره، دف
خبر انگار که هفتاد و دو بار آوردند
مادری سرزده دنبال پسر، دایره، دف
نیزه ها گیج و پریشان و چنین سر...گردان
تن بهجا مانده و سر قصد سفر، دایره، دف
خونچه ها بر سرنی، دایره در دایره دف
و صدا توی صدا، دایره: سر، دایره: دف.
"عالیه مهرابی"

به نـام خــــداونـد شعـــر و ادب