خطت سبز و لبت مشک و گلاب است
(امید فتح)
خطت سبز و لبت مشک و گلاب است
دهانت ذرّه ، رویت آفتاب است
تو گنج حسنی و بس خانهی دل
که از شوق چنین گنجی خراب است
دل من بی مه روی تو سوزان
چو کتمان از وجود ماهتاب است
شبی کآن آستان بالین من نیست
چه جای بستر و چه جای خواب است
برو ناصح مترسان از عذابم
که دیدار تو ما را خود عذاب است
بحمد الله ندارم دامن تر
اگر بر خرقهام داغ شراب است
(کمال) آن خاک در از گریه تر ساز
که در باران، امید فتح آب است .
«کمال خجندی»

به نـام خــــداونـد شعـــر و ادب