یلدا نمی‌خوام من تو رو می‌خوام

یلدا نمی‌خوام من تو رو می‌خوام....


یلدا نمی‌خوام من تو رو می‌خوام
چشمای غمگین تو یلدامه
پیش نگاه عاشقت بودن
پایان خوب آرزوهامه


کاشکی انار خنده‌تو داشتم
کاشکی که کرسی از تو گرمی داشت
کاشکی که بازم قلقلک بازی
روی لبامون باغچه‌ای می‌کاشت


دلتنگم و این درد سنگینه
این غم حسابش رفته از دستم
عمر تو یلدایی بشه ، ای عشق
تا لحظه‌ای که هستی و هستم


باز اسم تو افتاده تو فالم
کاشکی که چشمام لو نده چیزی
حافظ بگو: گمگشته برگرده
توو این شب بی‌رحم پاییزی


امشب یه دیقه بیشتر خسته‌م
امشب یه دیقه بیشتر تنهام
امشب اسیر مهربونی تم
امشب تو رو یه جور دیگه می‌خوام


عشق تو خوابیده توو آغوشم
اینو بفهم از چشم بیدارم
دیوونه می‌شم وقتی که می‌گی
یلدای من تنهات نمی‌ذارم


برفه که می‌باره روی موهام
چشمام چقد محتاج بارونه
سردم شده از بی تو لرزیدن
یخ بسته تنهاییم توی خونه


بازم بخند آروم جون من
شیرینی لبخندتو عشقه
مست قسم‌های دروغی‌تم
رو راستیه سوگندتو عشقه


وقتی دلت با عشق درگیره
وقتی دلت بی عشق می‌میره
ماه شب من باش امشب رُ
فردا برای هر دومون دیره.

"بانو مهدیه امینی"

آقا شب یلدای هجران را سحر کن

https://uploadkon.ir/uploads/7d3324_23آقا-شب-یلدای-هجران-را-سحر-کن.jpg

(شب یلدا)

آقـا شب یلــدای هجــران را سَحــر کن

از مــاورای خود، به سوی مـا نظــر کن

هرچند هسـتی دل‌غمیـن از شـیعیــانت

امــا تــو آقـــا از قصــور مــا گــــذر کن

سید محمدرضا شمس (ساقی)

شب شروع زمستان ، همان شب یلداست

(شب یلدا)

شب شروع زمستان، همان شب یلداست
شبی که اُلفت و مِهر و وفا درآن جاری‌ست
شبی که با همه‌ سرمای سخت و سوزانش
شبی‌ست گرم و دل‌انگیز و شام بیداری‌ست


شب وصال و شب دور هم ‌نشینی‌هاست
شب صفا و صمیمیت است و سرمستی
شب نشاط پدر هست و شادی مادر
شب ترنم و دلدادگی در این هستی


شبی که دوخته مادر نگاهِ خود بر در
کنار بابا ، در انتظار فرزندان...
شبی که غنچه‌ی لبخند می‌کند دل را
شکوفه‌بارتر از فصل گرم تابستان


شب تفأل و شعر و شراب و شیرینی
شبی که قصه‌ای از عمر رفته را گوییم
شبی که بی‌خبر از مشکلاتِ جان‌فرسا
درون خانه، صفای گذشته را جوییم


شبی که یک غزل عارفانه‌ی حافظ...
مسیح وار به دل‌های مُرده بخشد جان
شبی که زمزه‌ی عشق می‌شود جاری
چو آبشار به لب‌های خرّم و خندان


شبی که خانه‌ی خاموش کودکی‌هامان
منوّر است در این روزگار فاصله‌ها
شبی که می‌بَرد از دل، غم و کدورت را
شبی که خاتمه بخشد به جمله‌ی گِله‌ها


شبی که یاد عزیزانِ پر کشیده‌ی‌مان
که روزگاری بودند شمع محفل ها
درون سینه‌‌ی‌مان موج می‌زند چون بحر
دریغ و آه...، از این روزگار وانفسا


شبی بلند که پایان فصل پاییز است
شبی که آغاز ِ سردی زمستان است
شبی که خاطره‌ها را رقم زند با مِهر
شبی که گرمی دل‌های سرد و بی‌جان است


چه خوب می‌شد اگر این شب زمستانی
که هست موجب این دور هم نشستن‌ها
دهیم دست به دستِ هم از وفاق و وفا
که کس نبیند رنجِ ز هم گسستن‌ها


شبی که ساغر (ساقی) لبالب عشق است
شبی که موجب مستی روح و احساس است
شبی که خانه‌ی مادر بزرگ، لبریز از ـ
شمیم دلکش گل‌های سوسن و یاس است.

سید محمدرضا شمس (ساقی)
1401/09/30

یلدای‌تان پرخاطره و کانون زندگی‌تان گرم

گیسوی یلدا بعد ازین کوتاہ گردد

(شب یلدا)

گیسوی یلدا بعد ازین کوتاہ گردد

گرگِ شبِ ظلمت به قعر چاه گردد

هشتاد و دَہ روز دگر ، آید بهاران...

کز بعد سرما موسم دلخواہ گردد.

سید محمدرضا شمس (ساقی)

هر ثانیه ات ، به وسعت یلدا باد

‌(شب یلدا)

هر ثانیه‌ات، به وسعت یلدا باد

مینای دلت ، گسترہ ی دریا باد

یک قطرہ وفا بریز در ساغر دل

تا آتش غم، به سینه‌ام اطفا باد.

سید محمدرضا شمس (ساقی)

یلدا که شبِ بلند سال است

(شب یلدا)

یلدا که شبِ بلند سال است

زیبنده‌ترین شب وصال است

اما چه بگویم از گرونی ؟

هندونه به نرخِ پرتقال است.

سید محمدرضا شمس (ساقی)

یلدا شب بلند غزل‌های مشرقی ست

(یلدا)

یلدا شب بلند غزل‌های مشرقی ست
میلاد هر ترانه ی زیبای مشرقی ست

آهسته می‌رسند به مقصد ، ستاره ها
مهتاب گاهواره ی رؤیای مشرقی ست

سرما حریف قصه ی مادربزرگ نیست
دستش لحاف کرسی گرمای مشرقی ست

"از هرچه بگذری سخن دوست خوشتر است"
حافظ دوای روح و مسیحای مشرقی ست

سیب و انار و پستهٔ شیرین و ترش و شور
طعم اصیل یک شب یلدای مشرقی ست

حالا که دوستان همه جمعند دف بیار
چشم انتظار صد دل شیدای مشرقی ست

یلدا شب یکی شدن آفتاب و ماه
میلاد هر ترانه ی زیبای مشرقی ست

"نغمه مستشار نظامی"