(تخریب بقیع)
اينجا شرف ، از قدر ، بر افلاک دارد
در هر قدم صد بذرِ غم اين خاک دارد
اينجا ، زيارتگاه رندان جهان است
در اين صدف صد گوهر تابان نهان است
هر كس عجين با عشق حق باشد گِلِ او
در هر كجا باشد بوَد اينجا دل او
اينجا ، تن جان جهان پنهان به خاک است
ميعادگاه عاشقان سينهچاک است
اينجا ، بقيع و بقعه، دلهای كباب است
نور چراغش ، روز ها هم ، آفتاب است
هر روزه مِهر، از مِهر، اينجا خاکبوس است
قنديل ، شبها ماهِ چرخ آبنوس است
اينجا ، رواق لالههای باغ داغ است
روشن، ز اشک چشم مردم، چلچراغ است
خواهم زبانِ گفتن و گوشِ شنیدن
اما "شنیدن کی بود مانند دیدن" ؟
پر خون شده تا قبر زهرا دیده ، دیده
از غم فزونتر گرید از نادیده ، دیده
اینجا به روی خاک اگر سر میگذارند
اولاد زهرا ، مادری گمکرده دارند
اینجا چراغ آل طاها گشته خاموش
مادر گرفته چار فرزندش ، در آغوش
خیزید ای سادات و اینجا را بگردید
دنبال قبر مخفی زهرا ، بگردید
اینجا که دارد از غم حیدر حکایت
زهرا حمایت کرده با جان از ولایت
اینجا در ِ بیت الشرف آتش گرفته
خونیندل ِ شاه نجف ، آتش گرفته
اینجا رخ خورشید چون شب گشته نیلی
در کوچه پیش طفل ، مادر خورده سیلی
اینجا عدو با کینه با او رو به رو شد
دیگر مپرس از من چه با او از عدو شد
آید به گوش از بیت الاحزانش فغانش
آنجا که دشمن قطع کرده سایبانش
آنجا که رفته سینه و بازو شکسته
در بین ره ، گه ایستاده گه نشسته
اینجا گرفته دست بر دیوار زهرا
وز درد بوده تا سحر بیدار زهرا
اینجا علی ، تنها تن زهرا به گِل کرد
وز بعد او با چاه شبها درد دل کرد
اینجا علی تا صبح، شبها ناله میکرد
ناله ز داغ یار هجده ساله میکرد
اینجا پدر طفلان خود را خواب میکرد
شمع دل ایتام خود را ، آب میکرد
اینجا شده اشکش گلاب قبر زهرا
صبر علی افزون شده از صبر زهرا
اینجا جوابی کس نداده بر سلامش
نشنیده کس با گوش جان خود پیامش
دانی دل زائر چرا اینجا شکسته ست
مهدی کنار تربت زهرا ، نشسته ست
خیزید اینجا دامن او را بگیرید
وز او سراغ تربت زهرا ، بگیرید
اینجاست کز غم جان شیعه بر لب آید
از کوچهها ، بوی حسین و زینب آید
در این زمین اُمّ البنین ماتم گرفته
ماتم ز داغ صاحب پرچم گرفته
اینجا ز دشت کربلا برگشته زینب
برگشته اما بی برادر گشته زینب
اینجا نشان آورده دختر بهر مادر
پیراهن سوراخ سوراخ برادر
غم سوخت عبدالله را و ساخت اینجا
خود دید زینب را ولی نشناخت اینجا
"حاج علی انسانی"