
(بیوگرافی)
شادروان محمدعلی بن ابوطالب ـ متخلص به (حزین) و معروف به (حزین لاهیجی) از آخرین شاعران سبک هندی و از اعقاب شیخ زاهد گیلانی است. او در سال 1103 هجری قمری در اصفهان زاده شد. پدرش در دورهی شاه سلیمان اول صفوی برای تحصیل به اصفهان رفت و محمد با سن کم به عنوان بحر العلوم و شاعر در دربار صفوی پرورش یافت. او علاوه بر ولایات ایران، به هند و عربستان سفرهای متعدد کرد.
زندگی او مقارن سقوط دولت صفوی و آشفتگی اوضاع ایران بود که او را درگیر سفرها و ماجراهای فراوان نمود تا جایی که چندین بار جامهی رزم پوشید و به نبرد دشمنان رفت. نهایتاً درگیری یا اتهامزنی از سوی گماشتگان محلی در سال 1146 قمری از ترس نادرشاه افشار به هندوستان رفت و سکونت محمدعلی حزین لاهیجی در ۱۹ سال آخر زندگی خود در بنارس که تحت حکومت نوابهای شیعه بود، از رویدادهای مهم در حیات فرهنگی، مذهبی و ادبی این شهر است.
حزین را صاحب تألیفات متعدد در علوم گوناگون دانستهاند که نام بیش از پنجاه عدد از آنها در تذکرهها آمده است. زندگینامهٔ خودنوشت او به نام تاریخ احوال از آن جمله و از مستندات ارزشمند تاریخی راجع به احوال مردمان ایران در دوران سقوط سلسلهی صفوی است.
بخشی از سرودههای او به زبان فرانسه نیز ترجمه شدهاست.
حزین لاهیجی سرانجام در سال 1181 هجری قمری در حدود 78 سالگی در شهر بنارس درگذشت و پیکرش در همان شهر به خاک سپرده شد.
آرامگاه او - که مدفن خلیل علی ابراهیم خان نیز در جوار آن است - در بنارس و در محلهی فاطمان زیارتگاه مهمی است که زوار آن، علاوه بر شیعیان، سایر مسلمانان نیز هستند. حضور حزین و درسهای او در ترویج و اشاعه تشیع در آن سامان نقش بسیار مهمی داشت.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
(چشم تو)
چشم تو برانگیخت ز دل ذوق کهن را
در کام ورع ریخت می توبه شکن را
تا نام شب وصل تو آمد به زبانم
چون شمع لبم میمکد از ذوق دهن را
در دل شکند یا به لب آید؟ چه صلاح است؟
پیچیده خروشی به گلو مرغ چمن را
از زندگی بیهده چندان شدهام سیر
کز رشتهی جان ساختهام تار کفن را
از مَحرمی شانه به آن طرّه چه گل کرد؟
کآشفتگیای هست سر زلف سخن را
چون عاشق مشتاق، گشاید مژه آغوش
در غربت اگر یاد کنم خاک وطن را
مشکین سخنی خامهام انگشت نماکرد
از نافه شناسند، غزالان ختن را
بر روی تو حیران پریشانی زلفم
سنبلکده کردهست، گریبان سخن را
هرکس نفسش بوی دل خسته ندارد
از چاه برآورده تهی دلو و رسن را
شاید که کند راه غلط، پیک نسیمی
بگشای (حزین) روزنهی بیت حزن را
"حزین لاهیجی"