
(بیوگرافی)
شادروان حکیم محمدحسین صفای فریدنی ـ معروف به (صفای اصفهانی) به سال 1269 هجری قمری در فریدن در غرب استان اصفهان، چشم به عالم هستی گشود. وی تحصیلات ابتدایی را در فریدن و اصفهان پشت سر گذاشت. سپس به همراه برادرش علیمحمد متخلص به حکیم به تهران رفت و در تهران به تحصیل مشغول گشت.
صفای اصفهانی در این ایام به عرفان و تصوف گراییده و در سال 1309 هجری قمری به مشهد رفت و با عنایات میرزا محمدعلی مؤتمن ملقب به مؤتمن السلطنه، وزیر خراسان در مشهد ساکن شد. او در مشهد با چند تَن از فضلای معروف خراسان از جمله ادیب نیشابوری معاشرت داشت.
وی در فلسفه، تفسیر، کلام، منطق و حکمت استاد بود. غزلیاتش به طرزی دلنشین همراه با ترکیبات ابداعی مورد استقبال شاعران قرار گرفت. قصاید وی استادانه سروده شده و در مثنوی از گلشن راز شبستری پیروی کرده و مسمطات وی حاوی مدح و منقبت ائمهی اطهار (ع) است.
اشعار وی بیشتر شامل مواعظ، توحید و دقایق عرفان و تصوف است. هم اینک نام یکی از خیابانهای اصفهان در شمال غرب این شهر به نام حکیم صفایی میباشد.
وفات :
صفای اصفهانی سرانجام به سال 1322 هجری قمری ـ به علت بیماری ذات الریـ در مشهد مقدس چشم از جهان فروبست و به لقای معبود پیوست. و پیکرش در مدرسهی مؤتمن السلطنه که پشت ایوان عباسی صحن کهنه بود به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
(سیمرغ صفا)
امشب سر آن دارم کز خانه برون تازم
این خانهی هستی را از بیخ براندازم
تن خانهی گور آمد ، جان جیفهی گورستان
زین جیفه بپرهیزم این خانه بپردازم
دیوانهام و داند، دیوانه به خود خواند
او سلسله جنباند من عربده آغازم
در آتشم و راهی جز صبر نمیدانم
هم گریم و هم خندم هم سوزم و هم سازم
دلبستهی سودایم این سلسله از پایم
بردار که بگریزم، بگذار که بگذارم
من مورم و نشمارم بر باد سلیمان را
در بادیهی عشقش من از همه ممتازم
راز ازلی مشکل، پوشید توان از دل
دل خواجهی این منزل من مَحرم این رازم
در قاف احد دارد سیمرغ (صفا) منزل
زین شمع نمیبرد پروانهی پروازم.
"صفای اصفهانی"