شد منوّر تا زمین از تابش روی جواد (ع)

میلاد امام جواد (ع) مبارک باد.

(مظهر جود و سخا)

شد منوّر تا زمین از تابش روی جواد (ع)
آسمان خَم گشت در مِحراب ابروی جواد
ساحران مَسحور آن چشمان جادوی جواد
عاشقان ماتِ لب لعل سخنگوی جواد

دلبران دیوانه‌ی سیمای گلروی جواد

ماه و خورشید، آینه‌گردان روی او شدند
عِطر آگین، باغ‌ها زآن نوگل خوشبو شدند
عرشیان حیران آن گل‌چهر‌ه‌ی مَه‌‌‌رو شدند
فرشیان شادی‌کنان با عرشیان هم‌سو شدند

عالَمی دلداده‌ی آن روی نیکوی جواد

شد «سَبیکه» مادرِ آن مظهر جود و سخا
او که بوده همسر «شاه سریر ارتضا»
طعنه‌ ها هرچند بشنیدند از قوم دغا...
دادشان پاسخ به این مولودِ فرخنده، خدا

عرشیان و فرشیان، دلبسته‌ی خوی جواد

شد پدر، سلطان هشتم حضرت شمس شموس
آن که باشد قلبه‌ گاه شیعیان در خاک توس
گشت دشمن گرچه زین مولودِ فرخنده عبوس
روشنایی داد با رویش به چرخ آبنوس

هست عالَم گوییا تاری ز گیسوی جواد

مَظهر جود و سخا می‌باشد و «باب المراد»
می‌دهد حاجات خلقی را چو می‌باشد جواد
ناامید از درگه او هیچ کس هرگز مباد
دلغمینان را کند با یک نگاهِ خویش شاد

جود و احسان است چونکه در ترازوی جواد

چون پدر را داد از کف، آن مَه بُرج ولا
در بهار هشتمین ِ عمر خود شد پیشوا
گرچه طفلی بود اما طبق فرمان خدا
شیعیان را گشت در راهِ حقیقت رهنما

سر بسایند عالمان از عجز، بر کوی جواد

شد نُهم حجّت پس از جدّش علی روی زمین
تا شود بعد از پدر بر شیعیان یار و معین
آن معینی که ندارد در همه عالم قرین
تا دهد درس دیانت بر عموم مسلمین

دین حق پاینده می‌باشد ز بازوی جواد

شهره بر عِلم کلام و، عالِمِ اخلاق بود
در میان عالِمان در نوجوانی طاق بود
در عبادت همچو جدّش شهره‌ی آفاق بود
در کمک بر مُستمندان دایماً مشتاق بود

حاتم طایی، گدای جام مینوی جواد

(ساقیا)! کوتاه اگرچه بود عمر آن امام
داشت در احکام دینِ حق، هماره اهتمام
زین‌سبب در نزد دشمن داشت حتیٰ احترام
چون بلند آوازه باشد در مفاهیم کلام

کر نموده گوش عالَم را هیاهوی جواد.

سید محمدرضا شمس (ساقی)

نه تنها این دل ما بر جواد بن رضا سوزد

(شهادت امام جواد علیه السلام‌)

نه تنها این دل ما بر جواد بن رضا سوزد
که بر احوال او جان تمام ماسوا سوزد

از آن آتش که زد زهر ستم بر جان آن مولا
فلک نالد ملک گرید زمین لرزد سما سوزد

شهید از کینه‌ی همسر چو شد آن نوگل زهرا
به جنّت زین غم عظما دل خیرالنّسا سوزد

چه دید از او به جز خوبی؟ که آخر کرد مسمومش
دل اهل ستم بر حال مظلومان کجا سوزد

به جان سبط خیرالمرسلین زد آن‌چنان آتش
که از داغش به رضوان جان ختم‌الانبیا سوزد

نترسید از خدا و پیکرش را روی بام افکند
چنان کز بهر آن مولا دل مرغ هوا سوزد

خدا لعنت کند آن همسر نامهربانش را
به دوزخ پیکرش در آتش قهر خدا سوزد

ز یاد شیعیان هرگز نخواهد رفت این ماتم
دل از یاد غریبی‌اش به هر صبح و مسا سوزد

نسوزد هر که را دل بر جواد بن رضا (خسرو)
تنش در آتش قهر خدا ، روز جزا سوزد .

سید محمد خسرو نژاد (خسرو)

گشود دیده چو بر این جهان امام جواد

(نزول برکات خدا)

گشود دیده چو بر این جهان امام جواد
به روی خلق، در ِ مرحمت خدای گشاد

شکفت تا گل رویش ز بوستان رضا
بداد مژده به اهل نیاز، پیک مراد

عیان تجلّی حق شد ز روی این مولود
جهان پیر، جوان شد ز شوق این میلاد

نهم امام که روز دهم ز ماه رجب
ز دیدن رخ او ثامن‌الحجج شد شاد

ز آسمان برکات خدای، نازل شد
ز یمن مقدم او بر زمین چو گام نهاد

گرفت چنگ به چنگ و ز اشتیاق سرود
مَلَک ز بام فلک ، نغمه‌ی مبارکباد

خدای، جود و کرم را به خلق کرد تمام
چو دیده مظهر جود خدا به دهر گشاد

زهی مقام که جسته است علم از او یاری
زهی شرف که گرفته است عقل از او ارشاد

امید بسته به الطاف او سیاه و سپید
پناه در کنفش جسته بنده و آزاد

ز فیض دانش او جان گرفت علم و خرد
ز نور بینش او جلوه یافت استعداد

به یمن لطف عمیمش کرم گرفت قوام
به دست همت او شد جهان جود ایجاد

گدای بارگه جود اوست حاتم طی
غلام درگه فرّ و شکوه اوست قباد

بوَد ز پرتو اندیشه‌اش خرد روشن
کند ز فکرت او عقل پیر استمداد

فکنده سایه ز مهرش هماره بر سر عدل
زده است شعله ز قهرش به خرمن بیداد

زبان ناطقه لال است در مدیحت او
که با کمالش ما ناقصیم همچو جماد

اگر به آتش دوزخ نظر ز لطف کند
شراره از نگهش سردتر شود ز رماد

اگر که نامه‌ی اعمالم از گنه سیه است
شفاعت تو مرا بس بوَد به روز معاد

همیشه تا به عدد کمتر است الف از با
هماره تا که فزون‌تر ز صاد باشد ضاد

بوَد عدوی تو دایم قرین محنت و غم
بوَد محبّ تو پیوسته خرّم و دلشاد.

"غلامرضا قدسی خراسانی"

دل من جایگاه عشق جواد

(در منقبت حضرت امام محمد تقی علیه السلام)

"عشق جواد"

یا امام الجواد ادرکنی
یا شفیع المعاد ادرکنی

جانشین سزای پیغمبر
مذهب شیعه را نهم رهبر

در بلاغت چو حضرت مولا
در فصاحت یگانه چون زهرا

صاحب حکمت خدا دادی
علم را بحر و حلم را وادی

اختر تابناک برج ولا
راهیان را به نور داده صلا

روشنی بخش عالم امکان
که نگنجیده در زمان و مکان

قرّة العین دلگشای رضا
قوّة الظهر اولیای خدا

نورباران مدینه از قدمت
وز حضور وجود بی عدمت

شده بیت الرّضا چو خلد برین
از نفس‌هایت ای شریفترین

گام تا در بسیط خاک زدی
جهل را ضربه ی هلاک زدی

ذات حق را به اقتضای کمال
بودی آیینه ی جلال و جمال

علم دین را سرآمد اوتاد
شرح عهدین را مهین استاد

بهره مند از علوم قرآنی
نکته سنج و بلیغ و برهانی

معرفت را چو چشمه از صافی
نور چشم رجال اعرافی

از تو در اهتزاز بیرق حق
آمد ای آفتاب مطلق حق

علم و حکمت اگرنه زان تو بود
کمترین ریزه خوار خوان تو بود

ز علوم تو مات و سرگردان
چه افاضل چه دانشی مردان

ز تسلّط که داشتی به کتاب
علمای سلف هماره مجاب

عقلشان در شگفت و حیران بود
"ابن اکثم" یکی از آنان بود

در جوانی چو پیر فرزانه
صاحب منطق حکیمانه

فکر بکر تو عقده ها که گشود
همه از پرتو امامت بود

پایه ی دین احمد از تو قوی
وارث علم و بینش رضوی

دل چو بر مهر عارضت بستیم
به ولای تو از بلا رستیم

ای جوادالائّمه از کرمت
قسمتم کن زیارت حرمت

دل شیدای من به سینه مدام
همچو مرغی که اوفتاده به دام

آرزو داشت تا پرنده شود
دولت وصل را برنده شود

به سر تربت حسین رود
پر گشاید به کاظمین رود

با سکوت و سکون مصاف کند
دور قبر تقی طواف کند

سوزد آن جا چو شمع و آب شود
تا دعاهاش مستجاب شود

برسان ای خدای من چندی
آرزو را ، به آرزومندی

رفت عمری که در مقابل من
سوخت در حسرت تقی دل من

(خوش عمل) کی شود رسد به مراد
دل من جایگاه عشق جواد .

"عباس خوش عمل کاشانی"

در بغل امشب يكى قرص قمر دارد رضا

(میلاد امام جواد علیه السلام)

در بغل امشب يكى قرص قمر دارد رضا
بر زبان شكر خداى دادگر دارد رضا

بارگاه زاده‌ی موسى ، چراغان مى‌شود
در حريمش جشن ميلاد پسر دارد رضا

اِقتِرانِ مهر و مه گرديده امشب، يا مگر
نور چشمانش محمد را به بر دارد رضا

بر امام هشتمين حق كرده فرزندى عطا
زين پسر پيغام تبریک از پدر دارد رضا

آمد آن يكتا دُر عصمت كه بر ميلاد او
تهنيت از حضرت خيرالبشر دارد رضا

بر عقيمى، آنکه بر فرزند موسى طعنه زد
گو بيا امشب ببين نور بصر دارد رضا

در كنار مهد او بنشسته بيدار و به لب
ذكر خواب از بهر طفلش تا سحر دارد رضا

ذكر خواب از بهر او مى‌گويد و گريان بود
من نمى‌دانم چرا چشمان تَر دارد رضا

گاهى از اين موهبت شاد است و گاهى دلغمين
چون كه از پايان كار او خبر دارد رضا

(خسرو) از مداحى او مى‌كند بس افتخار
گر بدين منصب مدامش مفتخر دارد رضا

سید محمد خسرو نژاد (خسرو)

نشسته‌ام که به نظم سخن زنم قلمی

"در منقبت حضرت جوادالائمه" (علیه‌السلام)
࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐

(وجود جواد)

مـاه فلـک ، روشن از وجـود جواد است

جود و سخا شمّه‌‌ای ز جـود جواد است

حـاتـم طـایی که هست شهــره ی عـالم

یک نـخ ابــروی تــار و پــود جواد است

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

(مظهر جود)

نشـسته‌ام کـه به نظـــم سخــن ، زنــم قلمـی
چکــامــه‌ای که بـوَد وصـفِ شــاه ِ محتشمـی

محمّــدی که تقـی هست و هست مَظهر جـود
چنـان که : گنــج دهــد ؛ گر طلب کنی دِرمـی

ز صُلب شـاه خراسان "رضــا" بــوَد که عیــان
بـوَد به مُلـکِ عجـــم ، از قـداستـش حــرمـی

طــلوع حضـرت خـورشـید ، از سـرِ تکــریــم
به کـاظمیـن ، چه زیبـــا بــوَد به صبحــدمـی

جواد ازآن شده نامش که قدوه‌ی جـود است
که هست قطــره‌ای از جـود او فـزون ز یَمـی

بخــواه! حــاجـت خـود را ز بحـــر مرحمتش
که بحــرهــا همه در نــزد اوسـت ، مثلِ نَمـی

چنـانکه مظهـــر مِهـــر است ، آن امام همــام
نظــر کند به دلـی که در او غـــم است همـی

به دسـت عـاطفـه و بــذل و جــود ، بـردارد ـ
غــمِ نشسته چو کــوهـی ز روی پشتِ خمـی

رسد به مقصدِ عــالـی کسی‌ که در همه‌_عمـر
زنــد به راه ِ ولایــش ، به معــرفت ـ قــدمـی

کسی کـه جـرعـه‌ای از جــام مِهـــر او نـوشـد
نه جــام غیــر طـلب می‌کنــد نه جــامِ جمـی

مُحـبّ ِ "اهــل ولایـت" کسی بـوَد که به عمـر
نـه خـود سـتم بپــذیـرد ، نـه می‌کنــد ستمـی

شفــا دهــد به نگـاهـی ، دلـی که بیمــار است
جــواد (ع) آنکه بـه عـالـم بـوَد مسـیح_دمـی

چـو هسـت بنـــده ی درگــاه حضرت معبـــود
"که نیست در حـــرم دل، به غیــر او صنمـی" ۱

سَـزد کــه از سـرِ تـکـــریـمِ روز میــــلادش...
در اهتــــزاز شــود روی خـــانــه‌ هــا ـ عَلمـی

نبــود معــرفتـی بیـش ازیـن کـه تـا بـــزنــم :
کنــون بـه خامه‌ی طبعــم به مــدح او رقمـی

سـرود (ساقی) شـوریـده‌_دل بـه مِـدحـت او
چکـامـه‌ای که : بـَـرد نـــام او ـ ز سیـنه غمـی

سید محمدرضا شمس (ساقی)
1400/11/22

۱ـ محیط قمی