
«ادبخانه - یوتیوب» 👇
https://youtube.com/@adabkhane
خانهی تاریخ و ادبیات جهان
«واکاوی واژگان»
دکتر حسین محمدی مبارز (ایلیا)
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

واکاوی واژهی «کیومرث»
کیومرث؛ نخستین انسان، نخستین شاه در اوستا و شاهنامه وبنیانگذار شهرنشینی
کیومرث (گیومرث) در اساطیر ایرانی و متون زرتشتی، نخستین انسان و نخستین پادشاه جهان است. او در اوستا با نام گیومرتن (Gayōmart) و در شاهنامه فردوسی با نام کیومرث شناخته میشود.
کیومرث در اساطیر زرتشتی:
در دینکرد و بندهش (متون پهلوی)، گیومرث نخستین انسان آفریده شده توسط اهورامزدا است.
او به عنوان الگوی انسان کامل و نخستین شهریار توصیف شده است.
پس از کشته شدن توسط اهریمن، نطفه او به زمین ریخته شد و از آن نخستین زوج انسان، مشی و مشیانه (مرد و زن)، پدید آمدند.
کیومرث در شاهنامه فردوسی:
در شاهنامه، کیومرث نخستین پادشاه سلسله پیشدادیان است که مانند خورشید میدرخشد و همه جانداران و حتی دیوان از او فرمان می برند.
او در کوهستان زندگی میکرد و پوست پلنگ میپوشید.
پسرش سیامک در جنگ با دیوان کشته شد، ولی نوهاش هوشنگ انتقام او را گرفت و پس از کیومرث به پادشاهی رسید.
تفاوت روایات:
در اوستا و متون پهلوی، کیومرث بیشتر جنبه آفریدگی و نمادین دارد، درحالی که در شاهنامه به عنوان پادشاهی افسانه ای توصیف شده است.
برخی پژوهشگران او را با آدم در ادیان ابراهیمی مقایسه میکنند.
اگر جنبه خاصی از کیومرث مدنظر شماست (مثلاً در شاهنامه، اوستا یا باورهای زروانی)،
گردآوری و پژوهش:
دکتر حسین محمدی مبارز (ایلیا)
برای دیدن ویدیوی کیومرث، همچنین دیگر ویدیوها با موضوعات تاریخ و ادبیات، کانال ادبخانه را با نشانی: adabkhane در «یوتیوب» جست و جو کنید.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

واکاوی واژهی «انسان»
انسان از انسیان بوده که ریشه در «نَسِیَ»،نسیان و فراموشی و ریشه در «اُنس» عادت و خو گرفتن دارد.
واژهی “انسان” ریشه در زبانهای ایرانی باستان دارد و تحول جالبی را در طول تاریخ زبان فارسی پشت سر گذاشته است. در اینجا ریشه شناسی آن را بررسی میکنیم:
۱. ریشه ایرانی باستان:
در زبان اوستایی، واژهٔ مَرِتو (mərətu-) یا مَشیَ (mašya-) برای اشاره به انسان استفاده میشد.
مَرِتو به معنی “فانی، میرنده” است (از ریشه mer- بهمعنی مردن).
مَشیَ به نخستین زوج انسان (مشی و مشیانه) در اساطیر زرتشتی مربوط می شود.
۲. تحول در زبان پهلوی:
در فارسی میانه (پهلوی)، واژه “مَردوم” (mardōm) به معنی “مردم” یا “انسان” به کار میرفت.
همچنین، “انسان” در پهلوی به صورت “انوشَک” (anōšag) نیز آمده که به معنی “جاودانه” است (از ریشه an- به معنی “نفس کشیدن” یا “زندگی”).
۳. ورود به فارسی نو:
“انسان” از ریشهٔ پهلوی “انس” (انسـ) + پسوند ـان ساخته شده است.
“انس” در پهلوی به معنی “بشر، آدمی” بود و با واژهٔ عربی “إنسان” همریشه است.
هر دو (فارسی “انسان” و عربی “إنسان”) از ریشهٔ سامی “ن-س-ی” (به معنی “فراموش کردن”) یا “أ ن س” (به معنی “انس گرفتن”) گرفته شده اند.
۴. نظریه های دیگر:
برخی پژوهشگران معتقدند “انسان” ممکن است با واژهٔ اوستایی “نَر” (nər-) به معنی “مرد” مرتبط باشد.
در متون کهن، گاه “آدم” (از عبری آدام) یا “بشر” (از عربی) نیز به جای انسان به کار رفته است.
جمع بندی:
ریشه اصلی “انسان” به زبانهای ایرانی (اوستایی و پهلوی) و همچنین زبانهای سامی (عربی) بازمی گردد.
در فارسی امروز، این واژه هم معنی با “بشر” و “آدمی” است و بار معنایی فرهیختگی و برتری بر دیگر جانداران را دارد
گردآوری و پژوهش:
دکتر حسین محمدی مبارز (ایلیا)
برای دیدن ویدیوی انسان، همچنین دیگر ویدیوها با موضوعات تاریخ و ادبیات، کانال ادبخانه را با نشانی: adabkhane در «یوتیوب» جست و جو کنید.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

واکاوی واژهی «جن»
جن در زبان عربی به معنی "پوشیده" یا "مخفی" است و به موجوداتی نامرئی اشاره دارد که در فرهنگ اسلامی و بسیاری از فرهنگهای دیگر به عنوان موجوداتی مابین انسان و فرشته شناخته میشوند.
برخی ویژگیهای جن در باورهای اسلامی:
از آتش آفریده شدهاند (برخلاف انسان که از خاک و فرشتگان که از نور آفریده شدهاند).
مرئی نیستند، اما میتوانند به شکلهای مختلف ظاهر شوند.
دارای اختیار و ارادهاند (مانند انسان میتوانند خوب یا بد باشند).
برخی مسلمان و برخی کافرند (مانند انسانها).
در قرآن سورهای به نام "سوره جن" وجود دارد که به توصیف آنها میپردازد.
جنها در افسانهها و فرهنگ عامه نیز نقش پررنگی دارند و گاهی با مفاهیمی مانند شیطان، عفریت و پری مرتبط میشوند.
به هر روی جن به معنای نادیدنی است.
گردآوری و پژوهش:
دکتر حسین محمدی مبارز (ایلیا)
برای دیدن ویدیوی جن، همچنین دیگر ویدیوها با موضوعات تاریخ و ادبیات، کانال ادبخانه را با نشانی: adabkhane در «یوتیوب» جست و جو کنید.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

واکاوی واژهی «دیو»
در اوستا: «دَئوَه»، در فارسی میانه: «دیو»
دیو در ایران باستان مفهومی پیچیده و چندبعدی داشت که در طول تاریخ دچار تحولات معنایی شد. بر اساس منابع موجود، می توان این موضوع را از چند منظر بررسی کرد:
۱. ریشه شناسی و تحول معنایی:
واژه "دیو" از ریشه هندواروپایی deiûo به معنای "خدا" یا "موجود درخشان" گرفته شده است. این واژه در زبانهای هندواروپایی مانند سانسکریت (دِوا)، یونانی (زئوس)، و لاتین (دئوس) به معنای خدایان به کار می رفت .
در ایران باستان، پس از ظهور زرتشت، این واژه بار معنایی منفی پیدا کرد و به موجودات اهریمنی و خدایان مطرود اطلاق شد. زرتشت دیوان را "تخم اندیشه بد" خواند و پرستش آنها را نکوهش کرد .
۲. دیو در دورهی پیشازرتشتی:
پیش از زرتشت، دیوان بخشی از خدایان آریایی بودند و مانند هندوان، ایرانیان نیز آنها را می پرستیدند. این خدایان اغلب مرتبط با نیروهای طبیعی و جنگ بودند .
پس از جدایی ایرانیان از هندوان و اصلاحات دینی زرتشت، دیوان به عنوان "خدایان باطل" یا "گمراه کنندگان" معرفی شدند. موبد اردشیر اشاره می کند که ایرانیان پیش از زرتشت نیز دیوپرست بودند، اما نه به معنای پرستش شیاطین، بلکه پرستش خدایان کهن .
۳. دیو در اساطیر زرتشتی:
در اساطیر زرتشتی، دیوان آفریده های اهریمن هستند و در تقابل با امشاسپندان (فرشتگان اهورایی) قرار می گیرند. اهریمن شش (یا هفت) سردیو مانند اکومن (بداندیشی) و اندر (ضد نظم) را برای مقابله با امشاسپندان آفرید .
دیوان مسئول تباهی جهان هستند و هر کدام نماینده یک پلیدی خاص اند، مانند:
استویداد: دیو مرگ که کیومرث را کشت.
جَهی: دیوزن نماد فساد و روسپی گری.
اپوش: دیو خشکسالی .
۴. دیو به عنوان نماد بیگانگان:
در متون کهن، دیوان گاه نماد بیگانگان (نژادی یا دینی) بودند. برخی پژوهشگران معتقدند این اصطلاح برای توصیف بومیان پیشاآریایی (احتمالاً سیاه پوست) به کار می رفت که بعدها در خاطره جمعی ایرانیان به هیولاهایی اغراق شده تبدیل شدند .
در شاهنامه، دیوان مازندران اغلب نماد دشمنان ایران و گاه اقوام غیرزرتشتی مانند تورانیان هستند .
۵. دیوپرستی و ردپای تاریخی:
دیوپرستی در دوره ساسانیان نیز وجود داشت و پیروان آن مراسمی پنهانی انجام می دادند. منابع زرتشتی مانند وندیداد، دیوپرستان را به آدمخواری متهم می کنند .
کتیبه خشایارشا در تخت جمشید اشاره می کند که او "دیودان" (معابد دیوان) را ویران کرد و پرستش آنها را ممنوع نمود .
نتیجه گیری:
دیو در ایران باستان ابتدا به عنوان خدایان کهن آریایی شناخته می شد، اما پس از زرتشت به موجوداتی اهریمنی تبدیل شد که نماد شر، بیگانگی و گمراهی بودند. این تحول نشاندهنده تغییر جهان بینی ایرانیان از چندخدایی به یکتاپرستی است.
گردآوری و پژوهش:
دکتر حسین محمدی مبارز (ایلیا)
برای دیدن ویدیوی دیو، همچنین دیگر ویدیوها با موضوعات تاریخ و ادبیات، کانال ادبخانه را با نشانی: adabkhane در «یوتیوب» جست و جو کنید.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

واکاوی واژهی «غول»
«غول» در معانی گوناگونی چون: فریب، تباهی، مستی و مرگ است.
غولها موجودات افسانهای و عظیم الجثهای هستند که در اساطیر و فرهنگ های مختلف، از جمله ایران باستان، جایگاه ویژهای دارند. در فرهنگ ایرانی، غول ها اغلب با دیوها مرتبط هستند، اما تفاوت های مهمی بین آنها وجود دارد. در ادامه به بررسی انواع غول ها و ویژگی های آنها می پردازیم:
۱. غول در فرهنگ عامه و اساطیر:
تعریف کلی: غول ها موجوداتی عظیم الجثه، گاه مهربان و گاه شرور هستند که در داستان های عامیانه و اساطیری حضور دارند. آنها معمولاً در بیابانها، کوه ها یا مناطق دورافتاده زندگی می کنند .
تفاوت با دیو: در فرهنگ ایرانی، دیوها بیشتر موجوداتی اهریمنی و مرتبط با نیروهای شر هستند، در حالی که غولها می توانند هم خیر و هم شر باشند. دیوها در اساطیر زرتشتی نقش مخرب تری دارند، اما غول ها گاه به عنوان موجوداتی خنثی یا حتی کمک کننده ظاهر می شوند.
۲. انواع غول ها در اساطیر ایران:
الف) غولهای مهربان:
برخی غولها با وجود ظاهر ترسناک، مهربان و یاری رسان انسانها هستند. مثلاً در برخی داستانها، غولها به انسانها کمک میکنند یا از آنها محافظت میکنند .
مثال: ماناهاوا، غولی که با وجود ظاهر وحشتناک، ذاتاً مهربان است .
ب) غولهای شرور:
این غولها معمولاً مسافران را گمراه میکنند، به آنها حمله میبرند یا حتی آنها را میخورند. در فرهنگ عربی و سامی، غولها اغلب شرور و انسان ستیز تصویر شده اند .
مثال: سعلاة (غول مونث) که با فریبکاری انسان ها را به دام می اندازد .
ج) غولهای مرتبط با مرگ و تاریکی:
برخی غول ها نماد مرگ، بیماری یا بلایای طبیعی هستند. در اساطیر ایرانی، دیوهای مرگ مانند اَستویداد و ویزرِش نقش مشابهی دارند، اما گاه با غول ها اشتباه گرفته میشوند.
۳. غول در فرهنگ اسلامی و عربی:
در فرهنگ عربی، غول (غُول) موجودی از جن است که در بیابان ها زندگی میکند و مسافران را میفریبد. غولها می توانند شکل خود را تغییر دهند و اغلب به شکل حیوانات یا انسان ظاهر میشوند .
سعلاة: نوع مونث غول است که با جادو و فریب انسانها را گمراه میکند .
۴. غول در ادبیات و زبان فارسی:
در ادبیات فارسی، غولها گاه به عنوان نماد قدرت یا ترس استفاده میشوند. مثلاً در شاهنامه، برخی دیوها (مانند دیو سفید) ویژگیهای غولها را دارند .
اصطلاحات رایج:
غول بیابانی: اشاره به انسان های خشن و بی تمدن.
غول بی شاخ ودم افراد بلندقد و خشن.
غول پیکر: برای توصیف چیزی بسیار بزرگ .
۵. منشأ غول ها در اساطیر:
برخی نظریه ها میگویند غولها از اجساد شیاطینی که با شهاب سنگها سوخته اند به وجود آمده اند. اگر این شیاطین به بیابان بیافتند، تبدیل به غول می شوند و اگر به دریا بیافتند، به نهنگ یا تمساح تبدیل می شوند .
در اساطیر ایرانی، غول ها گاه با دیوها یکی دانسته میشوند، اما در اصل تفاوترهایی دارند. دیوها بیشتر مرتبط با اهریمن هستند، در حالی که غولها موجوداتی مستقل ترند .
نتیجه گیری:
غولها در فرهنگ ایرانی و اساطیر جهانی موجوداتی چندوجهی هستند که گاه مهربان و گاه شرور تصویر شده اند. آنها با دیوها تفاوت دارند، اما در برخی متون این دو مفهوم درهم دآمیخته شده اند. غول ها نماد نیروهای طبیعی، ترس های بشری و گاه حتی کمک کنندگان انسان ها هستند. برای اطلاعات بیشتر میتوانید به منابع اساطیری مانند اوستا، شاهنامه و متون فرهنگ عامه مراجعه کنید .
گردآوری و پژوهش:
دکتر حسین محمدی مبارز (ایلیا)
برای دیدن ویدیوی غول، همچنین دیگر ویدیوها با موضوعات تاریخ و ادبیات، کانال ادبخانه را با نشانی: adabkhane در «یوتیوب» جست و جو کنید.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

واکاوی واژهی «شیطان»
شیطان از دو ریشه:
«شَطَن»: به معنای دور بودن از رحمت الهی.
«شاط»: به معنای سوختن از خشم.
واژهی «شیطان» (با تلفظ: Shaytān) در زبان عربی ریشه در زبانهای سامی دارد و به معنای «شرور»، «فریبنده» یا «دور شده از رحمت الهی» است.
ریشه و تحول واژه:
ریشهی سامی:
این واژه از ریشه «ش-ی-ط» (ش ی ط) در عربی گرفته شده که به معنای «دور شدن»، «نابود شدن» یا «طغیان کردن» است.
در زبان های سامی دیگر مانند آرامی و حبشی نیز واژه های مشابهی وجود دارد (مثلاً در آرامی: «سَطَنَا» به معنای دشمن یا مخالف).
در عربی و قرآن:
در قرآن، «شیطان» هم به ابلیس (که از فرمان خدا سرپیچی کرد) اشاره دارد و هم به هر موجود شرور و وسوسه گر.
گاهی به صورت جمع («شیاطین») نیز به کار میرود.
تأثیر بر زبان های دیگر:
در فارسی و برخی زبان های دیگر (مانند ترکی و اردو) نیز همین واژه با همین معنا به کار می رود.
در انگلیسی به صورت «Satan» (شیطان، اهریمن) وارد شده که از عبری («שָׂטָן» - Sātān) گرفته شده و به معنای «مخالف» یا «دشمن» است.
نتیجه گیری:
واژهی «شیطان» در اصل به موجودی اشاره دارد که از راه حق منحرف شده و دیگران را نیز گمراه می کند. ریشه آن به زبان های سامی بازمی گردد و در ادیان ابراهیمی (اسلام، مسیحیت، یهودیت) به عنوان نماد شر و فریب شناخته می شود.
اگر علاقهمند به بررسی بیشتر هستید، می توانید به منابع زبانشناسی سامی یا تفاسیر قرآنی مراجعه کنید.
گردآوری و پژوهش:
دکتر حسین محمدی مبارز (ایلیا)
برای دیدن ویدیوی شیطان، همچنین دیگر ویدیوها با موضوعات تاریخ و ادبیات، کانال ادبخانه را با نشانی: adabkhane در «یوتیوب» جست و جو کنید.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

ریشهشناسی واژههای «دروغ» و «الکی» در فارسی:
۱. دروغ
ریشهی واژه:
«دروغ» از فارسی میانه (drōɣ) و فارسی باستان (drauga-) آمده است.
در اوستا به صورت «دروغ» (drug-) به معنی فریب و نادرستی به کار رفته و در مقابل «اشا» (راستی و حقیقت) قرار میگیرد.
در متون زرتشتی، «دروغ» نمایندهٔ نیروهای اهریمنی و نماد بیعدالتی است.
تحول معنایی:
در فارسی نو، معنای آن به گفتار یا رفتار نادرست با هدف فریب محدود شده است.
۲. الکی
ریشهی واژه:
«الکی» از ترکی عثمانی (الک / alak) به معنای «بیهدف، بیمقصود» وارد فارسی شده است.
در ترکی، «الک» به چیزهای بیاساس، تصادفی یا بیهوده اشاره دارد (مثل «الکی گپ زدن»).
کاربرد در فارسی:
در فارسی، «الکی» به معنای «بیجهت، بدون دلیل، ساختگی یا غیرواقعی» است (مثال: «حرف الکی نزن!»).
جمعبندی تفاوتها:
دروغ: عمدی و با قصد فریب همراه است.
الکی: ممکن است غیرعمدی یا بیاساس باشد، لزوماً برای فریب نیست.
گردآوری و پژوهش:
دکتر حسین محمدی مبارز (ایلیا)
برای دیدن ویدیوی دروغ، همچنین دیگر ویدیوها با موضوعات تاریخ و ادبیات، کانال ادبخانه را با نشانی: adabkhane در «یوتیوب» جست و جو کنید.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

«سلسلهی قاجاریه»
معنی واژه «قاجار» و تاریخچه سلسله قاجاریه
۱. معنی واژه «قاجار»
ریشهی لغوی:
واژهی «قاجار» احتمالاً از ترکیب دو بخش «قا» (به معنای جنگجو یا قهرمان) و «جار» (به معنای محل چریدن حیوانات) تشکیل شده است. برخی منابع آن را برگرفته از نام «قاچار نویان»، یکی از سرداران چنگیزخان مغول، میدانند که به معنای «دونده تندرو» است .
در برخی متون تاریخی، «قاجار» به استخوان زیرین فقرات پشت و پهلو نیز اشاره دارد .
منشأ ایلی:
قاجارها یکی از ایلهای ترکتبار اوغوز بودند که پس از حمله مغول به ایران مهاجرت کردند و ابتدا در مناطق ارمنستان و آذربایجان ساکن شدند .
در دوره صفویه، شاه عباس یکم گروهی از آنان را به استرآباد (گرگان امروزی) کوچاند تا به عنوان نیروی نظامی در برابر حملات ترکمنها و ازبکها عمل کنند .
۲. سلسله قاجاریه: تاریخچه و ویژگیها
بنیانگذاری و حکومت:
بنیانگذار: آقامحمدخان قاجار (حکومت: ۱۱۷۵–۱۱۷۶ ه.ش) که پس از شکست لطفعلیخان زند، آخرین پادشاه زندیه، حکومت قاجار را تأسیس کرد .
پایتخت: تهران (که پیش از آن روستایی کوچک بود) به عنوان پایتخت انتخاب شد .
مدت حکومت: این سلسله از ۱۱۷۵ تا ۱۳۰۴ ه.ش (حدود ۱۳۰ سال) بر ایران حکومت کرد .
شاهان قاجار:
۱. آقامحمدخان (۱۱۷۵–۱۱۷۶ ه.ش) – یکپارچهسازی ایران پس از هرج و مرج پس از صفویه و زندیه.
۲. فتحعلیشاه (۱۱۷۶–۱۲۱۳ ه.ش) – جنگهای ایران و روسیه و انعقاد عهدنامههای ننگین گلستان و ترکمنچای.
۳. محمدشاه (۱۲۱۳–۱۲۲۷ ه.ش) – ظهور جنبش بابیه و درگیری با انگلیس بر سر هرات.
۴. ناصرالدینشاه (۱۲۲۷–۱۲۷۵ ه.ش) – طولانیترین حکومت (۵۰ سال)، اصلاحات امیرکبیر، ترور توسط میرزا رضا کرمانی.
۵. مظفرالدینشاه (۱۲۷۵–۱۲۸۵ ه.ش) – امضای فرمان مشروطیت (۱۲۸۵ ه.ش).
۶. محمدعلیشاه (۱۲۸۵–۱۲۸۸ ه.ش) – مخالفت با مشروطه و به توپ بستن مجلس.
۷. احمدشاه (۱۲۸۸–۱۳۰۴ ه.ش) – آخرین پادشاه قاجار که با کودتای رضاخان برکنار شد .
رویدادهای مهم دورهی قاجار:
جنگهای ایران و روسیه: منجر به جدایی قفقاز، ارمنستان، گرجستان و بخشهایی از آذربایجان از ایران شد .
جنبش مشروطه: در دوره مظفرالدینشاه، نظام مشروطه تأسیس شد .
نفوذ استعمار: انگلیس و روسیه در این دوره نقش پررنگی در سیاست ایران داشتند .
ویژگیهای حکومت قاجار:
ضعف نظامی و اقتصادی: در مقایسه با قدرتهای اروپایی.
شکوفایی هنر و معماری: مانند سبک معماری قاجار در کاخهای تهران .
آغاز مدرنیزاسیون: تأسیس مدارس جدید، روزنامهنگاری و سفر ناصرالدینشاه به اروپا .
۳. پایان قاجاریه:
در سال ۱۳۰۴ ه.ش، با تصویب مجلس شورای ملی، احمدشاه برکنار شد و رضاخان پهلوی به قدرت رسید، که به حکومت قاجارها پایان داد .
راستی نام «قاجار» از کجا آمده؟
گردآوری و پژوهش:
دکتر حسین محمدی مبارز (ایلیا)
برای دیدن ویدیوی آغامحمدخان قاجار، همچنین دیگر ویدیوها با موضوعات تاریخ و ادبیات، کانال ادبخانه را با نشانی: adabkhane در «یوتیوب» جست و جو کنید.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

«آدم_هفت_خط» یعنی چه؟
ریشهشناسی یک ضربالمثل جالب ایرانی!
یه "آدم هفت خط" و ریشههای تاریخی آن
معنای کنایهای:
عبارت "آدم هفت خط" در زبان فارسی به افراد زیرک، مکار، حیلهگر، یا بسیار باهوش اشاره دارد که میتوانند از موقعیتهای دشوار به راحتی عبور کنند . امروزه این اصطلاح معمولاً برای توصیف کسانی به کار میرود که در فنون فریب یا تدبیر امور مهارت دارند.
ریشههای تاریخی:
بر اساس روایات، این اصطلاح به دوران ساسانیان و آیین شرابخواری درباری بازمیگردد:
۱. پیمانههای بدون پایه: در آن زمان، جامهای شراب را از شاخ گاو یا بزکوهی میساختند که پایه نداشت و نمیشد آن را روی زمین گذاشت. در نتیجه، فرد مجبور بود یکجرعه آن را بنوشد .
۲. درجهبندی هفتخطه: برای جلوگیری از مستیِ بیش از حد، روی هر جام هفت خط کشیده میشد تا میزان نوشیدن هر فرد کنترل شود. افرادی که میتوانستند تا خط هفتم (خط جور) بنوشند بدون مستی، به عنوان افراد زرنگ و باکفایت شناخته میشدند و لقب "هفت خط" میگرفتند .
۳. نامگذاری خطوط: هر خط نام خاصی داشت، مانند:
خط مزور (کمترین میزان)
خط ازرق (خط اعتدال)
خط جور (آخرین خط، لبِ جام) .
ادیبالممالک فراهانی نام این خطوط را در شعری آوردهاست:
هفت خط داشت جام جمشیدی
هر یکی در صفا چو آیینه
جور و بغداد و بصره و ازرق
اشک و کاسهگر و فرودینه
تحول معنایی:
با گذشت زمان، این اصطلاح از شرابخواری به زیرکی و مکاری تغییر مفهوم داد و در ادبیات عامیانه جای گرفت. بهویژه در متون کلاسیک و نوشتههایی مانند جلال آل احمد، برای توصیف افراد حرفهای در فریبکاری استفاده شده است .
نمونههای کاربردی:
"مراقب باش، طرف از اون آدم هفتخطهاست!" (هشدار درباره فریبکاری).
"این دلالهای بازار همشون هفتخطاند." (اشاره به مهارت در کلاهبرداری) .
ضربالمثلهای مرتبط:
"جور کسی را کشیدن" (کنایه از تحمل سختی به جای دیگری، برگرفته از خط جور در جام شراب) .
"هفتخوان رستم را طی کردن" (انجام کارهای سخت، با تأکید بر زیرکی).
گردآوری :
دکتر حسین محمدی مبارز (ایلیا)
برای دیدن ویدیوی آدم هفت خط، همچنین دیگر ویدیوها با موضوعات تاریخ و ادبیات، کانال ادبخانه را با نشانی: adabkhane در «یوتیوب» جست و جو کنید.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

«جام جم؛ آینهی اسرارآمیز جهان»
جام جم: ریشه، معنا و کاربرد در فرهنگ و ادبیات فارسی
۱. معنی و ریشه شناسی:
جام جم یا جام جهان نما در اساطیر ایرانی، جامی جادویی است که جمشید (پادشاه افسانهای ایران) از آن برای دیدن تمام جهان استفاده میکرد.
در برخی روایات، این جام از سنگ یشم یا کریستال ساخته شده بود و تصویر کل عالم در آن نمایان میشد.
بعدها در ادبیات فارسی، حافظ از آن به عنوان نماد عرفان و شهود باطنی یاد کرد:
سالها دل طلبِ جامِ جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا میکرد
گفتم این جامِ جهانبین به تو کِی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبدِ مینا میکرد
۲. کاربرد در ادبیات و فرهنگ:
نماد دانایی و آینده نگری: جام جم به توانایی دیدن حقایق پنهان و درک اسرار جهان اشاره دارد.
در عرفان: گاه به قلب عارف تشبیه میشود که مانند آینه، حقایق عالم را منعکس میکند.
در هنر و سینما: گاهی به عنوان شیئی جادویی در داستانها و فیلم ها ظاهر می شود (مثل “جام جهانی” در برخی آثار تخیلی).
۳. تفاوت با “جام جهانبین”:
گاهی جام جهانبین (جامی که در آن آینده دیده میشود) با جام جم اشتباه گرفته میشود، اما در اصل:
جام جم = جهان نما (دیدن کل جهان در یک نگاه).
جام جهان بین = آینده نگر (پیشگویی وقایع).
۴. ضربالمثل ها و کنایه های مرتبط:
“جام جم داشتن” → یعنی همه چیز را فهمیدن یا خیلی باهوش بودن.
“چشمش جام جم دارد” → کنایه از تیزبینی و درک بالا.
۵. آیا جام جم واقعی است؟
این جام یک نماد اسطورهای است و در واقعیت وجود خارجی ندارد، اما در فرهنگ ایرانی به عنوان استعاره ای از خرد و بصیرت باقی مانده است.
گردآوری و پژوهش:
دکتر حسین محمدی مبارز (ایلیا)
برای دیدن ویدیوی جام جم، همچنین دیگر ویدیوها با موضوعات تاریخ و ادبیات، کانال ادبخانه را با نشانی: adabkhane در «یوتیوب» جست و جو کنید.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

ایلام: (کوهستان) یا عیلام یا هَلتَمتی (سرزمین خدا): عیلام یکی از قدیمیترین و نخستین تمدنهای جهان است.
تمدن ایلام یکی از کهنترین و مهمترین تمدنهای فلات ایران بود که از حدود ۳۲۰۰ تا ۵۳۹ پیش از میلاد در جنوب غربی ایران (مناطق امروزی خوزستان، فارس، بوشهر و ایلام) شکوفا شد. این تمدن نقش کلیدی در تاریخ خاورمیانه باستان ایفا کرد و تأثیرات فرهنگی و سیاسی عمیقی بر همسایگان خود از جمله سومر، بابل و آشور گذاشت. در ادامه به بررسی جنبههای مختلف این تمدن میپردازیم:
۱. نام و ریشهشناسی:
ایلامیها سرزمین خود را «هَلتَمتی» (به معنای "سرزمین خدا") مینامیدند.
سومریان آن را با نشانه NIM (به معنای "مرتفع") و اکدیها «اِلامتو» میخواندند.
در متون فارسی باستان به صورت «اووجه» (Ūvja) ذکر شده است.
۲. محدوده جغرافیایی:
در اوج گسترش خود از دجله تا کوههای بختیاری و از خلیج فارس تا همدان امتداد داشت.
شهرهای مهم شامل شوش (پایتخت اصلی)، ماداکتو، هایدالو/خایدالو (خرمآباد امروزی)، انشان (در فارس) و چغازنبیل بود.
بهتدریج و با مهاجرت آریاییها، قلمرو آن به شوش محدود شد.
۳. دورهبندی تاریخی:
نیا-ایلامی (۳۲۰۰–۲۷۰۰ پ.م): ظهور خط نیا-ایلامی که هنوز رمزگشایی نشده است.
ایلام باستان (۲۷۰۰–۱۶۰۰ پ.م): شامل سلسلههای اوان، سیماشکی و سوکلمخها. در این دوره ایلام با امپراتوری اکد رقابت داشت.
ایلام میانه (۱۵۰۰–۱۱۰۰ پ.م): اوج قدرت با ساخت زیگورات چغازنبیل توسط اونتاش-نپیریشا و فتح بابل توسط شوتروک ناهونته.
ایلام نو (۱۱۰۰–۵۳۹ پ.م): کاهش تدریجی قدرت و نهایتاً فروپاشی توسط آشوربانی پال در ۶۴۰ پ.م.
۴. ویژگیهای فرهنگی و هنری:
خط و زبان: خط ایلامی به سه شکل نیا-ایلامی، خطی و میخی وجود داشت که بخشی از آن هنوز ناشناخته است.
معماری: ساخت زیگورات چغازنبیل به عنوان یکی از بزرگترین بناهای مذهبی جهان باستان.
هنر: سفالینههای منقوش با طرحهای هندسی و جانوری از ۳۵۰۰ پ.م در شوش.
مذهب: پرستش خدایانی مانند اینشوشیناک (خدای شوش و قاضی مردگان) و هومبان (خدای آسمان).
۵. ساختار سیاسی و اجتماعی:
حکومت فدرال با ایالات نیمهمستقل مانند اوان، سیماشکی و انشان.
نقش مهم زنان در جانشینی.
لقب پادشاهان: «شاه شوش و انشان» در دوره میانه.
۶. تعاملات با تمدنهای همسایه:
جنگهای متعدد با سومر، اکد، بابل و آشور. مثلاً در ۲۰۰۴ پ.م، ایلامیها امپراتوری اور سوم را نابود کردند.
انتقال لوح حمورابی و تندیس مردوک به شوش پس از فتح بابل.
نقش کلیدی در تجارت بین میانرودان و هند.
۷. علل افول:
تهاجم آشوربانی پال در قرن ۷ ق.م که شوش را ویران کرد.
فشار اقوام هندوایرانی مانند مادها و پارسها.
در نهایت، ایلام به دست کوروش بزرگ در ۵۳۹ پ.م ضمیمه شاهنشاهی هخامنشی شد.
نکات جالب:
ایلامیها از نخستین اقوامی بودند که از نقره در هنر فلزکاری استفاده کردند (مثل جام جلیلآباد).
سیستم دفن مردگان شامل قرار دادن کوزههای سفالی به عنوان پیشکش در گورها بود.
تمدن ایلام با وجود نابودی سیاسی، تأثیر فرهنگی عمیقی بر هخامنشیان گذاشت، چنانکه خط ایلامی یکی از سه زبان رسمی کتیبههای هخامنشی بود.
گردآوری و پژوهش:
دکتر حسین محمدی مبارز (ایلیا)
برای دیدن ویدیوی تمدن ایلام، همچنین دیگر ویدیوها با موضوعات تاریخ و ادبیات، کانال ادبخانه را با نشانی: adabkhane در «یوتیوب» جست و جو کنید.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

تمدن ماد و معنی واژهی ماد | از مادر تا مادیان!
واژه شناسی ماد:
مادر:
1. مخفف مادر است که«راء» حذف شده و گاه دال را حذف کنند ومار گویند یعنی مادر. شاید مادرسالاری در قوم ماد رایج بوده باشد. وجود مجسمه«نانا/نه نه» و منطقهای به نام ماننا (Manna) که به نظر همریشه با نام مادر است می تواند شاهد مادرسالاری باشد.
اما مجسمه«نانا/نه نه» خدای ویژه سومریان که عیلامیان در سال ۲۲۸۰ پیش از میلاد آن را به غارت و اسارت بردند و منطقهای هم به نام ماننا (Manna) در دوران حکومت مادها (حدود قرن ۹ تا ۶ پیش از میلاد) در شمال غربی ایران و جنوب دریاچه ارومیه قرار داشت.
این منطقه شامل بخشهایی از آذربایجان غربی، کردستان ایران و احتمالاً مناطقی از کردستان عراق امروزی میشد. ماننا در شکلگیری امپراتوری ماد نقش داشت.
ماده:
2. ماده: ماد میتواند به معنای ماده یا جنس نیز به کار رود، به ویژه در زمینه های علمی یا صنعتی.
چون مثل موجودات که از مادر ریشه می گیرند، همه چیز در جهان نیز از کوچکترین موجودات زنده مانند یک مورچه تا پدیده عظیمی مانند کهکشان، از «ماده» (Matter) ساخته شده است.
ماده از حالات اصلی جامد، مایع و گاز تشکیل شده و پلاسما نیز پر انرژیترین شکلِ ماده است.
قوم ماد نیز در کوه هایی که به عنوان جایگاه خود در ایران انتخاب کرده بودند مس ، آهن ، سرب ، سیم و زر، سنگ مرمر و سنگهای گرانبها بدست می آوردند.
مادیان:
3. اسب ماده/ اسب آماده: به نظر می رسد که چون اقوام آریایی(ماد، پارس، پارت) با اسب به ایران آمدند و نوع دیگر ماده اسب، مادیان است. تا اکنون نیز از مادیانها در تمام ورزشهای سوارکاری استفاده میشود.
از این رو امکان دارد که نام نخستین قوم حاکم در ایران، یعنی مادها یا آمادی یا ماداکتوهای سوارکار، با اسب ارتباط داشته باشد. چنانچه در جنوب دریاچه ارومیه (اسپیتان: خاندان اسپ)ساکن بودند.
در اساطیر هم، پسوند نام ها با اسب که مظهر نجابت و اقتدار بوده همراه می شده مثل: جاماسب ، ارجاسب، گُشتاسْپ/ ویشتاسْپَ: به معنی دارنده اسب آماده ، لهراسب: به اوستایی صاحب اسب تندرو. سارگن دوم با مردم «منای » که با مادها خویشی داشتند و در جنوب دریاچه ارومیه (اسپیتان)ساکن بودند جنگ کرد.
آماده:
4. می تواند ماد یا آمادی صفتی باشد برای اسب یا سوار، ردّپای آن در واژه آماده است: به معنای آراسته،روبراه، ساخته، فراهم، مجهز، چالاک.
میانه:
5. نام ماد: میانه. رابطهای میان این نام و واژهٔ « middle» بهمعنای «مرکزی، واقعشده در وسط» است. چون در آغاز،قلمرو قوم ماد بزرگ ، نواحی مرکزی و غربی ایران تا حدود کردستان و کوههای زاگرس را در برداشت.
نام ماد در یونانی: میدیا، در فارسی باستان: مادَ Māda، در آشوری و اکدی بهگونهٔ Mādāyaمادایَه و در عبری بهشکل مَدَی آمدهاست.
به هر روی نخستین اشاره به مادها، در متون آشوری به سال ۸۳۴ پ.م. به دورهٔ شَلْمنَسَّر سوم یا سالماناسار سوم، پادشاه امپراتوری آشوری نو، بازمیگردد. و برخی می گویند نام ماد برای نخستین بار در کتیبه شَلْمنَسَّر دوم که در سال 844 ق.م. به ماد لشکر کشید، ذکر شده.
تیگلات پالسر چهارم هم در 744 ق.م. به ماد لشکر کشید و از سرزمین ماد بخشهایی را به کشور آشور ضمیمه کرد. او بیش از 60 هزار اسیر گرفت و با گله های گاو، گوسفند، قاطر و شتر به کالاه ( کالح ) پایتخت آشور برد.
سارگن دوم با مردم «ماننا» که با مادها خویشی داشتند و در جنوب دریاچه ارومیه (اسپیتان)ساکن بودند جنگ کرد و «دیااکو» را به اسارت به حَماة یا حماه یا حمات در شام/ سوریه برد.
سرانجام نیز دولت آشور توسط هوخشتره (کیاکسار)، شاه ماد، در اتحاد با نَبوپولاسار پادشاه بابل نو، شکست داده شد. این رویداد تاریخی در سال ۶۱۲ پیش از میلاد با سقوط نینوا، پایتخت آشور، به پایان رسید .
گردآوری و پژوهش:
دکتر محمدی مبارز (ایلیا)
برای دیدن ویدیوی واکاوی واژهی ماد، همچنین دیگر ویدیوها با موضوعات تاریخ و ادبیات، کانال ادبخانه را با نشانی: adabkhane در «یوتیوب» جست و جو کنید.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

«شاهان ماد»
دیاکو: نخستین قانونگذار جهان
مادها (قوم ماد)
مادها: مادها قومی آریایی نژاد بودند که در آغاز قرن هفتم تا پایان قرن هشتم پیش از میلاد، دولت ماد را تاسیس کردند.
سرزمین مادها به دو قسمت تقسیم شده بود، در آغاز ماد بزرگ، نواحی مرکزی و غربی ایران تا حدود کردستان و کوههای زاگرس را در برداشت.
در قسمت دوم ماد کوچک، آذربایجان را شامل میشد.
همچنین نام قوم ماد و کشور آنها مکرر در کتیبه های آشوری آمده است.
حاکمان این قوم در اوایل کار، دست نشانده ی دولت بزرگ آشور بودند و به پادشاهان آن باج میدادند.
پایتخت این قوم در گذشته هگمتانه نام داشت که بعدها به اکباتان تغییر نام داد.
قوم مادها در کوه هایی که به عنوان جایگاه خود در ایران انتخاب کرده بودند مس ، آهن ، سرب ، سیم و زر، سنگ مرمر و سنگهای گرانبها بدست می آوردند و چون زندگی ساده ای داشتند به کشاورزی بر دشت ها و دامنه ی تپههایی که منزلگاه خودشان بود، مشغول بودند.
پوشش مادها:
لباس ساکنان ماد شرقی، پیراهنی گشاد با آستینهای بلند و شلواری گشاد و چین دار یا روپوش کوتاه از پارچهٔ رنگارنگ از پشم بود.
در انتهای هزارهٔ دوم پیش از میلاد ، ایرانیان مهاجر که در اوراسیا،در جنگها به استفاده از اسب وابسته بودند، لباسی با خود به درون ایران آوردند که این لباس شامل کلاهی بلند، نیمتنه و شلوار چرمی تنگ و چسبان، بالاپوشی آستینبلند و چکمه بود.
ایرانیها پیراهن چیندار را پذیرفتند و آن را تغییراتی دادند، مانند سربند و کلاه شیاردار بلندی اضافه کردند و از این رو گاهی اوقات پژوهشگران این سبک را «جامهٔ پارسی» یا لباس برگرفته از آسیای میانه را «جامهٔ مادی» مینامند.
پادشاهی ماد:
پادشاهی ماد بهگفتهٔ هرودوت، دارای ۴ شاه بود که به یک دودمان تعلق داشتند و به مدت ۱۵۰ سال فرمانروایی کردند.
بهقضاوت هرودوت، شاهان ماد به ترتیبِ سالهای زیر فرمانروایی کردند:
دَهیوکَه/ دیاکو
دیاکو: ۵۳ سال از حدود ۷۰۰ تا ۶۴۷ پ.م.شاهی کرد اتحاد مادها را به دَهیوکَه (دیاکو) از قبیلۀ مادا نسبت میدهند، که از قرار معلوم بهترین دادگر و دادرس بین مردم خود بوده است (هرودت، کتاب اول، بندهای 96 تا 97).
دَهیوکَه را نخستین پادشاه و قانونگذار در تاریخ ایران میدانند و او را بنیانگذار نخستین پادشاهی، نخستین گارد محافظان شخصی پادشاه (گارد جاویدان)، نخستین گروه «چشم و گوش»های پادشاه برای جاسوسی، و نخستین پایتخت ایران یعنی شهر باروبندیدار هگمتانه («اکباتانا» به یونانی؛ همدان امروز) میدانند.
دیاکو در آغاز مردی دهقان بود و چون رفتار و کرداری نیک داشت و به عدالت در میان مردمان رفتار میکرد ،
مردم او را به پادشاهی برگزیدند. وی همدان را به پایتختی خود اختیار کرد و در آن بر روی تپهای، هفت قلعه ی تو در تو ساخت و هر یک را به رنگ مخصوصی درآورد.
دیاکو پنجاه و سه سال بر قوم خود حکومت کرد و در این مدت به متحد ساختن طایفه ها پراکندهی مادی پرداخت.
نخستین اشاره به مادها، در متون آشوری به سال ۸۳۴ پ.م.
به دورهٔ شَلْمنَسَّر سوم یا سالماناسار سوم، پادشاه امپراتوری آشوری نو، بازمیگردد. و برخی میگویند نام ماد برای نخستین بار در کتیبه شَلْمنَسَّر دوم که در سال 844 ق.م. به ماد لشکر کشید، ذکر شده.
تیگلات پالسر چهارم هم در 744 ق.م. به ماد لشکر کشید و از سرزمین ماد بخشهایی را به کشور آشور ضمیمه کرد.
او بیش از 60 هزار اسیر گرفت و با گله های گاو، گوسفند، قاطر و شتر به کالاه ( کالح ) پایتخت آشور برد.
ازآنجا که آشوری ها بر ایران تسلط داشتند و از اتحاد اقوام ایرانی ناراضی بودند، دیاکو را از حکومت برداشتند و او را به شام تبعید کردند.
بدین گونه در زمان سارگون دوم، دولت آشور که قدرتمند شده بود، پیشروی خود را به داخل فلات ایران ادامه داد.
او با مردم «ماننا» که با مادها خویشی داشتند و در جنوب دریاچه ارومیه (اسپیتان)ساکن بودند جنگ کرد و «دیااکو» را به اسارت به حَماة یا حماه یا حمات در شام/ سوریه برد و فرمان داد پوست از تن مهمترین مخالف خود (بگداتو) برکنند و لاشهٔ او را در معرض تماشای ماننائیان قرار داد.
چرا سارگون دوم به تصرف ماد و ماننا پرداخت؟ وقتی «ایرانزو» مؤسس سلالهٔ ماننا بود که در ۷۱۶ پ.م. درگذشت.
در آن سال پسر بزرگ او آزا بر سریر سلطنت نشسته بود
متاتی فرمانفرمای زیکرتو و تلوسینا فرمانفرمای آندیا و بگداتو فرمانفرمای اوئیش دیش که مانند
دیاکو حکّام منصوب از طرف ماننا بودند، علیه آزا خروج کردند.
ظاهراً اتهام ویژهٔ آزا این بود که با سارگن دوم عقد اتحاد بستهاست.
آزا دستگیر و کشته شد و جنازهٔ او را در کوه اوآئوش افکندند.
سارگن دوم بیدرنگ مداخله کرد و موفق به دستگیر کردن باگداتو گشت و فرمان داد پوست از تنش برکنند و لاشهٔ او را در معرض تماشای ماننائیان قرار داد و پسر دیگر ایرانزو را که اولوسونو نام داشت بر تخت سلطنت نشاند.
مادها:
مادها قومی آریایی نژاد بودند که در آغاز قرن هفتم تا پایان قرن هشتم پیش از میلاد، دولت ماد را تاسیس کردند.
فرَوَرتیش
فرَوَرتیش(فارسی باستان: فْرَوَرتی، اوستایی: فْرَوَشی): ۲۲ سال از حدود ۶۴۷ تا ۶۲۵ پ.م.شاهی کرد
دومین پادشاه ماد که به مدت ۲۲ سال حکومت کرد و با آنکه سرنوشت اسارت پدرش را دیده بود اما راه او را ادامه داد و با آشوریان جنگید اما شکست خورد . او قوم مادها را متحد کرد و از آن ها کشوری مستقل ساخت.
هُووَخْشَتْرَه
هُووَخْشَتْرَه: ۴۰ سال از حدود ۶۲۵ تا ۵۸۵ پ.م.شاهی کرد
برخی هوخشتره را آمیزه ای از دو واژه پارسی باستان هو (خوب) و خشثره (شهریار) میدانند که در کل به معنی «پادشاه خوب» است. وی سومین و قدرتمندترین پادشاه مادها و اولین پادشاه در دوران باستان بود.
این پادشاه ۴۰ سال حکومت کرد و یک سلطنت سراسری را در ایران به وجود آورد .
ایران را به یک قدرت مهم جهانی رساند به طوری که می توانیم او را بنیانگذار واقعی دولت ماد و معمار امپراتوری ایرانیان باستان نام گذاری کنیم.
او دست به اصلاح نیروی نظامی زد و برای نخستین بار از دستههای جنگجوی قبیلههای گوناگون سپاهی منظم به وجود آورد که بر اساس مهارتهای نظامی خود به گروههای نیزهداران، کمانداران، و سوارهنظام تقسیم میشدند؛ مادها با رهبری او در شورش بنیانبرانداز علیه آشور شرکت کردند، و او بهدنبال موفقیت این اقدام برای بنا کردن پادشاهی ماد به کشورگشایی ادامه داد و توانست مرزهای این پادشاهی را از شرق تا کویر نمک و از غرب تا آناتولی گسترش دهد.
فتح نینوا
فتح نینوا و سقوط پادشاهی آشور
نینوا: این شهر تقریباً به مدت پنجاه سال بزرگترین شهر در جهان تا سال ۶۱۲ پیش از میلاد مسیح بود.
این شهر باستانی، امپراتوری آشور بوده که ویرانههای نینوا با نام تپۀ «قويونجيق» در ساحل شرقی رود دجله در مقابل شهر موصل در عراق باقی مانده است.
این شهر پایتخت و بزرگترین شهر امپراتوری آشوری نو و همچنین بزرگترین شهر در جهان برای چندین دهه بودهاست.
امروزه، این نام متداول برای نیمی از موصل است که در کرانه شرقی دجله قرار دارد و استان نینوا نام خود را از آن گرفتهاست.
در سال ۶۱۲ پیش از میلاد، نیروهای ماد و بابل، یعنی هوخشتره (کیاکسار)، شاه ماد، در اتحاد با نَبوپولاسار که (زادهٔ پیرامون ۶۵۸ پیش از میلاد- مرگ ۶۰۵) بنیانگذار و اولین پادشاه امپراتوری بابلی نو بود، به نینوا حمله کردند.
شهر به مدت سه ماه محاصره شد و در این فاصله، بین آنان سه نبرد عمده صورت گرفت. سرانجام در ماه اوت سال ۶۱۲ پیش از میلاد، متحدان(ماد و بابل)از طریق ایجاد سیل مصنوعی و خراب کردن حصار گلین شهر وارد نینوا شدند.
در همان روز ورود متحدان به نینوا، سین-شر-ایشکون، پادشاه آشور، خود را در میان شعلههای آتش کاخ خود انداخت و به زندگی خود پایان داد. متحدان شهر نینوا را تصرف و تا بیخ و بن ویران کردند.
سهم عمدهٔ این پیروزی و سقوط شهر را مادیها بر عهده داشتند.
انقراض آشور باعث ظهور امپراتوریهای جدید مانند ماد و بابل نو شد.
هوخشتره با این پیروزی، قلمرو ماد را از فلات ایران تا آسیای صغیر گسترش داد .
ایشتوویگو
خورشیدگرفتگی تالِس
ایشتوویگو: ۳۵ سال از حدود ۵۸۵ تا ۵۵۰ پ.م.شاهی کرد.
پسر هوَخشَتره؛ وقتی لشگرکشیهای توسعهطلبانۀ پدرش در شرق آناتولی در رویارویی با سپاه آلیاتیس (Alyattes) پادشاه لیدی (فرمانروایی حدود 635 تا حدود 585 پیش از میلاد) به بنبست خورد، ترتیب ازدواج او با دختر آلیاتیس، شاهزادهخانم آریینیس (Aryenis)، را دادند تا موجب تحکیم پیمان صلح بین ماد و لیدی شود، که با میانجیگری پادشاه بابل، نبونئید (Nabonidus؛ فرمانروایی 556 تا 539 پیش از میلاد)، بسته شده بود.
این پیمان صلح مُهر پایانی بر درگیری نظامی پنجسالۀ دو لشگر گذاشت، که فقط از ترس خورشیدگرفتگی 28 می/مه (شاید هشتم خرداد) 585 پیش از میلاد دست از نبرد کشیده بودند (این رخداد، که به «خورشیدگرفتگی تالِس » هم معروف است، نخستین تاریخ مشخص در تقویم نجومی جهان بهشمار میرود). در تاریخ گفته شده که عامل نهایی شدن سلطۀ ماد بر ایلام ایشتووَیگو بوده است.
نابودی پادشاهی مادها
ایشتوویگو بدون تردید آخرین پادشاه ماد تا شکست قطعی این پادشاهی از کورش دوم، پادشاه اَنشان، بود.
داستان معروفی که هرودُت در تواریخ خود دربارۀ کورش آورده و او را نوۀ دختری ایشتووَیگو معرفی کرده که پادشاه ماد از ترس یک خواب پیشگویانه دستور نابود کردنش را میدهد و او در کوهستان بزرگ میشود و به تحریک آرپاگ (هارپاگُس به یونانی)، درباریِ بلندپایه و سردار سپاه ماد، برمیگردد.
تا به قصد انتقام با ایشتووَیگو بجنگد، بهدلیل شباهت زیاد با اسطورههای یونانی مشکل میتواند به واقعیت پهلو بزند.
در دوتا از کتیبههای نبونئید نوشته شده که کورش، پادشاه اَنشان و خراجگزار ایشتووَیگو، در 553 تا 552 پیش از میلاد بر سَروَر خود شورید و سرانجام در 550 یا 549 پییش از میلاد «لشگر ایشتووَیگو تارومار شد، و پادشاه به اسارت درآمده به کورش تحویل داده شد، که او را بهعنوان اسیر جنگی به زادگاه خود فرستاد و طلا و نقره و دیگر گنجینههای خزانۀ هگمتانه را به پاسارگاد برد»
در هر صورت، با سقوط هگمتانه پادشاهی ماد نیز استقلال و برتری خود را از دست داد و به زیر سلطۀ پارسیان درآمد.
دین قوم مادها
از دین مادها نیز اطلاع درستی در دست نیست ولی از تصویر برجستهای که در «قیزقاپان» از دوره ماد یافت شده است
(قیزقاپان: یا غار قزقاپان: مجموعهای باستانی مربوط به آیین زرتشتی
در شهر سلیمانیه عراق و آرامگاه هووخشتره پادشاه ماد)
در نقشبرجسته قزقاپان، تصویر پادشاه و روحانی در دو طرف مشعل آتش هستند که نشان می دهد که مادها میتراپرست بودهاند.
همچنین اگر گفته تاریخ نویسان درست باشد، مادهای زرتشت از کنار دریاچه «چیچست» برخاسته اند
و این قوم نیز به دو نیروی اهورامزدا و اهریمن عقیده داشتند.
تمدن قوم مادها
تمدن ماد در زیر بنای شهرنشینی نقش پر رنگی داشت. اینکه پارسی ها ، به جای لوح گلی از کاغذ پوستی و قلم برای نوشتن استفاده می کردند و در ساختن ساختمان ها، ستون های فراوان به کار می بردند، همه را از مادها آموخته اند. همچنین بسیاری از قوانین اخلاقی پارسی ها و مذهبشان، تقلیدی از قوم مادها بود.
معماری دوره مادها بعدها زمینه ساز این شد تا بناهای درخشانی مانند تخت جمشید ساخته شوند.
گردآوری و پژوهش:
دکتر حسین محمدی مبارز (ایلیا)
برای دیدن ویدیوی پادشاهی ماد، همچنین دیگر ویدیوها با موضوعات تاریخ و ادبیات، کانال ادبخانه را با نشانی: adabkhane در «یوتیوب» جست و جو کنید.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

«تمدن فراموششدهی ماننا»
منائیان پیشینه 40000 ساله- پیش از ماد و هخامنشی!
ماننا:
مَنائیان/ ماننا: نام سرزمینی کهن در ایران است.
ماننایی ها در ۹۰۰ پ.م ، نخستین قبایلی بودند که تشکیلات دولتی را در جنوب غربی دریاچه ارومیه به پایتختی شهر «ایزیرتو» و زیویه، واقع در حاشیه شهرستان بوکان تشکیل دادند.
نخستین رهبر ماننا«اوُ آلکی» و آخرین حاکم«آخسری» است.
امّا می گویند مردی با نام «ایرانزو»، بنیانگذار تبار ماننا بوده است. موقعیت جغرافیایی آنان، بین آذربایجان، کردستان و دریاچه ارومیه بود.
در حقیقت مانناها آذربایجان را سرزمین اصلی خود قرار داده بودند.
همسایگان آنها: از غرب با اورارتو، از شرق با مادها و از جنوب با عیلام و آشور هم مرز بود. *اورارتو به عبرانی «آرارات» است.
مردم اورارتو از نیاکان ارمنیهای باستان منطقه بوده و در شمال غرب و غرب ایران، اطراف دریاچه ارومیه، دریاچه وان، سرزمین کوهستانی ارمنستان و ناحیه آناتولی شرقی ترکیه امروزی قرار داشته اند.
ماننایی از قرن هشتم پ.م بارها با آشور و اورارتو به مبارزه برخاستند و در واقع مغلوب هیچیک از دولتهای مزبور نشدند.
اورامان:
نام های دیگرماننا/مننا: به آشوری ماننا و ماناش،نامهای دیگر:مانا و مونا/ هورامان، اورامان(ماننا)بود. نام «اورامان» از دو بخش آور (آتش) و مان (مکان، سرزمین) ساخته شده و به معنی سرزمین آتش(آتشکده) است.
به نظر از نیاکان کُردها باشند چون اورامان یا ههورامان (به لاتین: Hewraman) نام منطقهای کوهستانی در کردستان ایران و شرق عراق است که ساکنان آن کرد هستند.
روستای هجیج:
کهنترین آثار سکونت انسان در کاوشهای باستانشناسی در اطراف روستای هجیج یافت شده و مربوط به دوران کهن است که بیش از ۱۲هزار تا ۴۰ هزار سال قدمت دارند.
معماری پلکانی اورامان تخت و خانههای دیدنی آن، روستا را بهشکل هرمگونه درآورده است که در راس این هرم قلعهای باستانی قرار دارد.
کُرتو:
قدیمیترین ساکنین غرب ایران که اورامان امروزه نیز جزئی از آن است؛ مردمانی به نام «کرتو» در حدود هزاره هشتم قبل از میلاد بودند
که معیشتی مبتنی بردامداری و زندگی ای کوچنشینی داشتند که بعدها و در حدود هزاره دوم قبل از میلاد، اولین شهر را در اورامان بنا نهادند
که این شهر معروف باستانی «ءاتوور» نام داشت که توسط آشوریان حدود سه هزار سال پیش به آتش کشیده شده است
که اکنون در زیر تلی از خاک مدفون است و در منطقه ای به نام آتورگه قرار داشته است
که آتورگه نام قدیمی مکانی در مجاورت پاوه امروزه است.
ماننا ابتدا تحت نفوذ آشور و اورارتو بود، اما بعدها به یکی از متحدان مادها در مقابله با آشور تبدیل شد.
ماننا تحت تأثیر فرهنگهای ایرانی، اورارتویی و آشوری قرار داشت.
نقش ماننا در تاریخ ایران:
ماننا در شکلگیری امپراتوری ماد نقش داشت و بعدها بخشی از قلمرو مادها و سپس هخامنشیان شد.
منابع آشوری و اورارتویی از این منطقه به عنوان یکی از قدرتهای محلی آن زمان یاد کردهاند.
گردآوری و پژوهش:
دکتر حسین محمدی مبارز (ایلیا)
برای دیدن ویدیوی تمدن ماننا، همچنین دیگر ویدیوها با موضوعات تاریخ و ادبیات، کانال ادبخانه را با نشانی: adabkhane در «یوتیوب» جست و جو کنید.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

تاریخ از چه تاریخی آغاز شد؟
واژههای Story، History، اسطوره همگی از ریشهای مشترکاند!
واکاوی واژه تاریخ:
ماه:
1.واژه تاریخ از ریشه های«اَرَخ»،«وَرَخ»، «اَرْخُو» در اکدی، «یرْحْ» در عبری، «یرَحْ» در آرامی، «وَرْخ» در اتیوپیایی،«أرخ» سامی در یمن است،
زیرا وَرَخ (جمع آن: أَوْرَخَم) در سنگنوشتههایی پیش از اسلام ــ که در جنوب عربستان پیدا شده ــ به معنای ماه قمری به کار رفته است. چنانچه برخی، اصل واژه تاریخ را فارسی و برگرفته از « ماه ـ روز » میدانند.
«ز سال و ماه نویسند مردمان تاریخ
بتو نویسد تاریخ خویشتن مه و سال»
(عنصری)
2.امّا در سامی تاریخ، توریخ است به معنای ماه. به نظر بخش دوم واژ انگلیسی History که از storia یونانی است از توریخ بوده به معنای سرگذشت وشرح حالی است که در طی ماه ها رخ میدهد.
همریشگی اسطوره/ story/ History با واژه تاریخ قابل توجه است.
زمان:
3.واژهی تاریخ یک واژه ی آریایی است که از دو بخش به معنی تار که با واژه time انگلیسی به معنی زمان هم ریشه است.
و بخش دوم ( ایک - ایخ - ایگ ) که پسوند نسبت می باشد . این واژه در گیلکی به شکل تریخ terix*
در کوردی به شکل تاریگ در گرجستان به شکل t’arighi و در ارمنستان به شکل tarik’ ثبت شده است.
واژهی تار لغتی ایرانیست و حرف خ که به شکل پسوند در واژه تاریخ آمده در زبانهای ایرانی همتای دیگری برای ک - گ است همانطور که واژه آریایی yeg به معنای ice در ایران یخ خوانده میشود.
نگاه به گذشته:
4.نیز تاریخ از ریشهی اَرَخ/ اِرَخ به معنای حرکت برگشت سر شتر یا گوساله گاو وحشی به عقب برای دیدن است.
شاید «تاریخ»که رخداد است از«اَرَخ» فارسی است،(آسیب/آکنده) «پیشوند نفی:اَ + رخ: رُخ و چهره: برگشتن روی/رخ به عقب و گذشته»،
آنگونه که شتر یا حیوان صحرا نورد، گاه رخ برمی گرداند تا برای بازگشت، راه گم نکند.
حال تاریخ یعنی نگاه به رخدادهای گذشته تا راه و رسم زندگی، گم نشود.
«فروزان شد آثار تاریخ اوی
که جاوید بادا بن و بیخ اوی»
(فردوسی)
گردآوری و پژوهش:
دکتر حسین محمدی مبارز (ایلیا)
برای دیدن ویدیوی تاریخ، همچنین دیگر ویدیوها با موضوعات تاریخ و ادبیات، کانال ادبخانه را با نشانی: adabkhane در «یوتیوب» جست و جو کنید.