عید رمضان آمد و دلها شد شاد
😊 (عید سعید فطر مبارک) 😊
عیــد رمضـان آمـد و دلهـا شـد شـاد
چون تشنگی و گرسنگی رفت به بــاد
پنهــانـی اگــر روزهخــوری میکـردیم
شوّال شده خورد و خوراکاست آزاد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
😊 (عید سعید فطر مبارک) 😊
عیــد رمضـان آمـد و دلهـا شـد شـاد
چون تشنگی و گرسنگی رفت به بــاد
پنهــانـی اگــر روزهخــوری میکـردیم
شوّال شده خورد و خوراکاست آزاد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(وداع با ماه مبارک رمضان)
ای صفابخش دل و جان، ماه قرآن! الوداع
ای ز تو پاکیزه شد، آیینه ی جان، الوداع
ماه بارشهای رحمت با سِرشک عاشقان
لحظه های عاشقی در زیر باران الوداع
ای سحرهای مناجات و دعای افتتاح
در قنوت عاشقی با چشم گریان الوداع
هر سحر، سی پاره در کف، مست از جام ولا
طی شد آن مستی و آمد وقت پایان، الوداع
صاحب مهمانی بزم محبت، یار بود
شد تمام این وصل و آمد روز هجران، الوداع
مرهم زخم دل ما بودی ای ماه کریم!
ای شِفای سینهی شب زندهداران! الوداع
آمدی آزاد کردی مرغ دل را از قفس
ای رهایی بخش دل، از بند شیطان! الوداع
یاد بادا وقت افطار و، ندای ربّنا
میرسید از مأذنه با عِطر ایمان، الوداع
توبه های عاصیان مقبول شد از رحمتت
ای نسیم رحمت و ای ماه غفران! الوداع
قدر تو نشناختیم ای حامل شبهای قدر !
ای شب تقدیرها با لطف و احسان، الوداع
شد نصیب عارفان، حکمت درین ماه عزیز
ای کلید گنج های علم و عرفان! الوداع
لحظه لحظه گریه کردیم از فراق روی دوست
تا شود وقت فرج بر شاه دوران، الوداع
پُر شده دشت (شقایق) از شمیم انتظار
تا که باز آید عزیز مُلک امکان، الوداع...
حمید رضازاده (شقایق)
کرمان ۱۴۰۴/۱/۷
(هلال شوال)
صبح نشاط دم زد، فیض سحر مبارک
عیش صبوح مستان، بر یكدگر مبارک
عید گشاده ابرو ، بربست رخت روزه
این را حضر خجسته، آن را سفر مبارک
تیغ هلال شوال ، باز از افق علم شد
ماه صیام بشكست فتح و ظفر مبارک
وقت سحر مؤذن آهنگ عیش برداشت
بر گوش روزه داران این خوش خبر مبارک
انجام خیر دارد ، فكر شراب و ساقی
بحث فقیه و زاهد برخیر و شر مبارک
طبع حكیم و صوفی هر كس به طالعی زد
این راست نفع میمون ، آن را ضرر مبارک.
"فغفور لاهیجی"
(هلال عید)
بگیر گوشهی جام ار حریف عیش مدامی
که دور از خم گردون نمود گوشهی جامی
به طاق ابروی ماهی بنوش جام هلالی
چه مانده چشم به راه هلال عید صیامی
جهان ز نکهت پیمانه مست و واعظ مسکین
هنوز گرم ملامت مگر نداشت مشامی
ببین به دیدهی وحدت مقیم دیر و حرم را
که در میانه نبینی جز اختلاف مقامی
ز آشیانه و گلشن چه حاصلم که ندارد
گذر به خانهی صیاد و ره به حلقهی دامی
دریغ نیست گذشتن ز سنگ جور نکویان
مگر شکسته پرت بر نشین به گوشهی بامی
جگر خراش به گوشم رسید نالهی یعقوب
مگر ز مصر به کنعان رسیده است پیامی
به ماه و سرو چه نسبت جمال و قدّ بتان را
نه ماه را قد موزون، نه سرو راست خرامی
نشان مجوی ز (یغما) که من به ناحیه دیدم
دو اسبه پشت به مقصد ز دست رفته لگامی
"یغمای جندقی"
(عیدسعید فطر)
عیدِ فطر است و اوّل شوّال
نور عشق است و شور و جذبه و حال
بهر توفیق درک ماه خداست
قلبها از نشاط ، مالامال
جشن قرآن و جشن غفران است
عید اسلام و روز فخر و جلال
رمضان! ای مه نماز و دعا
ای ره اکتساب فضل و کمال
رمضان! ای گناهشوی بشر
زآن همه چشمههای اشک زلال
رمضان! ای فضای رحمت حق
که زند مرغ دل، به اوج تو بال
رمضان! ای که روز نیمهی توست
مطلع آفتاب عشق و جمال
عید مسعود زادروز حسن
مجتبای محمدی تمثال
رمضان! ای که در شبِ قَدرت
لطف یزدان ، برون ز حد مقال
ماه غفران و ماه توحیدی
ماه قرآن و ماهِ احمد و آل
مرحوم حبیبالله چایچیان (حسان)
(عید فطر مبارک باد)
مژده ، ایدل! که : هلال مه شوّال دمید
عالمی غرق سُرور است ، ازین عید سعید
هاتف غیب خبر میدهد از عفو کریم
چشم عالم شده روشن همه از نور امید
صبح عید آمده ، عیدانه بگیرید از حق
وَلَقَد جاءَ لَنا یَومُ نَعیمً وَ مَزید
عاشقان سجده به درگاه خدا آوردند
آن خدایی که غفور است و کریم است و حمید
عاصیان جمله گرفتند ازین ماه ، برآت
وَلَقَد نالَ اِلیٰ مَغفَرَةَ الحَقِ سَعید
عید فطر آمده تا دست دعا برداریم
کاش این عید شود روز ظهور خورشید
گشت تا سال دگر بسته در ِ میخانه
خرم آنکس که ازین بادهی مستانه چشید
میگزد لب به تحسّر دل غافل از عشق
چونکه آن مرغ سعادت ز لب بام پرید
طی شد ایام وصال و شب هجران آمد
صبر باید که دوباره برسد صبح سپید
چشم امّید (شقایق) به عنایات علیست
بی ولایش ، بخدا کس به سعادت نرسید.
حمید رضازاده (شقایق)
(ماهِ عشق)
ماهی که در آن عشق ، به نــام ما شد
تقـدیـر و قضـای حـق، به کــام ما شد
ساقیِ ازل ریخت به ساغــر، می نــاب
یک جــرعـهی آن، شـرب مــدام ما شد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
🕊 غزلهای فطریّه 🕊
🍂 (در سه مقطع: نوجوانی ـ جوانی ـ پیری) 🍂
✍ رمضان الثّانی! ✍
میخواند شبی به محفلی قرآنی
رندی درِ گوش خوشعمل، پنهانی
صد شکر که مانند جمادی و ربیع
اسلام ندارد رمضان الثّانی!
(1)
عید فطر آمد و ما جانب خمّار شدیم
شکر ِلله که سبکروح و سبکبار شدیم
بعد یک چند ز چنگال خماری رستیم
به در میکده رفتیم و طلبکار شدیم
سحر از محفل رندان شراب آلوده
بانگ جانپرور نوش آمد و بیدار شدیم
ارجعی گفت به میخانهی وحدت ساقی
شعر لبّیک سرودیم و به رفتار شدیم
چو نهال ز عطش سوخته کآبش بدهند
داد پیمانه به ما ساقی و پربار شدیم
تا پدیدار هلال مه نو شد به فلک
باز در خانهی خمّار پدیدار شدیم
هله با پرده نشین حرم عشق بگوی
پرده بردار که ما طالب دیدار شدیم
از ازل بادهی گلگون و رخ زیبا را
چشم نگشوده و نادیده خریدار شدیم
بارها پیر مغان گفت می صاف بنوش
که از آسیب بلاهات نگهدار شدیم.
(2)
عيد فطر آمد كه ساقي عاشقان را جام داد
عاشقان تشنه را از جام وحدت كام داد
بعد چندی لب فروبستن ز اكل و شرب ، دوست
سفره اي گسترد از احسان و بار عام داد
تا هلال ماه شوّال از افق شد آشكار
ساقي از راه وفا ، كام دل ناكام داد
خلعتي از تار و پود نور بر اندام جان
حضرت جانان ز لطف بيكران انعام داد
جانب ميخانه بشتابيد اي ميخوارگان
كاين زمان پير مغان ، اصحاب را پيغام داد
حيف، رفت آن ماه و صدشكر آمد اين عيد سعيد
دست ساقي باز مي بوسم كه ما را جام داد
لب فرو بستيد از نوشيدني گر چند گاه
از خم وحدت شما را باده ي گلفام داد
دست افشان ، پايكوبان جانب ساقي رويد
چون كه عيدي باده ي جانبخش آن خوشنام داد
روزه داران را ز راه مرحمت در صبح عيد
ايزد جان آفرين پاداش آن ايام داد
هوکشان چون عيد فطر آمد ز لطف خويشتن
حضرت حق طبع ما را قدرت الهام داد.
(3)
ماه رمضان رفت .... بیا باده بنوشیم
جامی دو سه اوّل سرِ سجّاده بنوشیم
محراب پر از رایحه ی شُرب طهور است
بشتاب از این باده که پا داده بنوشیم
دُردی که در آن راه علاج همه درد است
ساقی به قدح ریخته آماده بنوشیم
با خیل گدایان درش ناب دل افروز
همراه حریفان پریزاده بنوشیم
با ساده رخی چند ، روان سوی خرابات
آبادی دل را قدحی ساده بنوشیم
گر لقمه ات از خوان قضا پاک وحلالست
فرض است کز این روزی بنهاده بنوشیم
با روزه ی بگشوده مباح است که امروز
خون دل رَز با رخ بگشاده بنوشیم
تا در رگ جان شعله زند وسوسه انگیز
آن باده که از جوش نیفتاده بنوشیم
در عید رهایی که حساب همه پاک است
آن می که دهد ساقی آزاده بنوشیم .
"عباس خوشعمل کاشانی"
(عید رمضان)
عیــد آمد و مــاهِ رمضــان گشـت تمــام
شــوال ز رَه آمــد و طـی گشـت صــیام
افسـوس کـه آن مــاهِ مبــارک طـی شـد
مقبــول بُـوَد طــاعـت و ایــام بـه کـــام
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(عید فطر مبارک باد.)
ماه رمضان، ماه مصفای خدا رفت
ماه کرم و رحمت و احسان و وفا رفت
ماه رمضان، طی شد و آمد مَه شوال
ماه شرف و منزلت و قدر و بها رفت
ماهی که در آن معجزهی حق شده نازل
با شوق و نشاط آمد و، با وا اَسَفا رفت
بودیم در این ماه، همه غرق عنایات
ماهی که به تسبیح و مناجات و دعا رفت
جز اشکِ انابت نشد از هر مژه جاری
در هر شبِ قدری که دعا تا به سما رفت
ماهی که درآن از کرم و لطف خداوند
کوهِ گنهِ خلق، چو کاهی به هوا رفت
برداشته شد بار گناهان، همه از دوش
تا نامهی اعمال، به درگاه خدا رفت
ماهی که سراسر همه الطاف خدا بود
تا چشم گشودیم، مَه فیض و عطا رفت
ماهی که به لب، زمزمه و شور و نوا بود
طی گشت و ز لب زمزمه و شور و نوا رفت
برچیده شد آن خوان کریمانهی جانان
ما مانده و هیهات! که آن ماه رجا رفت
آنکو که درین ماه، نشد باخبر از عشق
در بیخبری، حاصل عمرش به فنا رفت
افسوس که طی شد شبِ جام مِی و مستی
از (ساقی) میخانه بپرسید، چرا رفت؟.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1402/01/31