ای دل عاشقان همه بسته به تار موی تو
(کعبهی آرزو)
ای دلِ عاشقان همه بسته به تار موی تو
جلوه به عالمی دهد نقش و نگار روی تو
ای مَه دلنواز من! کعبهی آرزو تویی
وقت نماز چون بوَد روی دلم به سوی تو
"نیست کسی که بشنود نالهی دردمند را
ای دل بینوا چه شد آنهمه های و هوی تو"
شست اگر که روی من آب دو دیده در غمت
گریهی شوق بایدت تا شود آبروی تو
میدهدت پیام دل باد صبا سحرگهان
زو بشنو پیام دل چون گذرد ز کوی تو
این چه رخ است و خال و خط ای مه دلربا ببین
در همه محفلی بوَد صحبت روی و موی تو
بیخبری اگر بُتا ، از دل بیقرار من
نیست جدا ز خاطرم یاد رخ نکوی تو
دور نمیشود دمی نقش رخت ز خاطره
تا دم واپسین بوَد در دلم آرزوی تو
روز شمار چونکه من سر ز لحد برآورم
دیده به هر طرف بوَد باز به جستجوی تو
نیست (وکیلی) از هنر کار نکوتری دگر
هست از آن به روز و شب صحبت و گفتگوی تو
"ابوالفضل وکیلی قمی"