گفتم برای دفعه ی آخر ببینمت

(می‌خواهم ببینمت)

گفتم برای دفعه ی آخر ببینمت
با شعرهای ناب و معطر ببینمت

من عاشقانه منتظرم لحظه ای بخند
با یک نگاه حادثه پرور ببینمت

یک اتفاق بود که من عاشقت شدم
بگذار عاشقانه و بهتر ببینمت

یعمی و هم یصم شدم از حب تو بیا
حالا که من شدم گل پرپر ببینمت

اما نخواستی که ببینم تو را و این
یعنی نشد به طور مکرر ببینمت

"لاله تذکری"

در رنج چشم‌های تو تسلیم کیش و مات

(کیش و مات)

در رنج چشم‌های تو تسلیم کیش و مات
بازی به سر رسیده کم آورده سومنات

دیوانه کرده دلهره ی رفتنت مرا
دیوانه تر بیا که لبت را و بعد کات

می‌خواهمت حسودتر از هر زنی که در
عمق دلت نشسته در آن سوی چشم‌هات

آرامش مرا زده بر هم نگاه تو
این عشق فاعلات و مفاعیل و فاعلات

عاشق تر از همیشه کمین کرده ام بخند
لبخند تو تقدس عشق است در هرات

"لاله تذکری"

خدا کمک كند اين عشق از سرم برود

(گل پرپر)

مباد باز ، از اينجا كبوترم برود
به چشم هاي خودم باز بنگرم برود

خيال بودن سبزش دوباره پر بكشد
به راحتی ، شبی از لای دفترم برود

برای‌ اينكه بماند سپرده ام به دلم
ببارد و نگذارد كه از برم برود

ولی چه فايده دارد ترانه ، بگذاريد
ميان فاصله حالا كه پرپرم برود

دلم گرفته فقط من به اين خوشم وقتی
در آستانه ی غم ها شناورم برود

رها كنيد مرا در ميان غم ، شايد
زمان كه بگذرد از یاد و باورم برود

شكستنی ترم از شيشه سنگ لازم نيست
خدا کمک كند اين عشق از سرم برود

مجال عاشقی از من گذشته بگذاريد
كه بی تفاوت از اين شعر بگذرم برود

"لاله تذکری"

شکفته شهد هزاران عسل به لب‌هایت

(لب‌هایت)

شکفته شهد هزاران عسل به لب‌هایت
چه دیدنی است شکوه غزل به لبهایت

تمشک وحشی و انگور مست ، روییده
مَفاعِلن فَعلاتُن فَعَل به لب‌هایت

به سوی چشم تو حی علی الصلات که باز
شکفت غنچۀ خیر العمل به لب‌هایت

پر است از ملکوت بهار ، شهدی که
شبانه ریخته عزوجل به لب‌هایت

تو را که از نفس گندم آفرید افتاد
نگاه وحشی من از ازل به لبهایت

چقدر خوب و تماشایی و دل انگیز است
دوباره سجده لات و هبل به لب‌هایت

"لاله تذکری"

آدم گنه کرد و من افتادم درین آتش

(آتش)

آدم گنه کرد و من افتادم درین آتش
از شاخه، حالا جای گندم هی بچین آتش

ققنوس های شعر من در کهکشان جاری‌ست
هر سو خدایا آسمان آتش ، زمین آتش

اینجا به باران اعتباری نیست وقتی که
می‌بارد از چشمان خیس یاسمین آتش

چیزی درین شعرم کم است آخر بیا بگذار
در جای خالی عشق ، تنها جانشین آتش

تاوان جرم دیگری سهم دل من شد
داد از همین یک درد عشق اولین آتش

کارت فقط سوزاندن دل بود و بس بی‌زحم
آخر چه کردی با منِ شاعر ببین ... آتش !

"لاله تذکری"

تویی قشنگ ترین اشتباه زندگی ام

(زیباترین اشتباه زندگی ام)

تویی قشنگ ترین اشتباه زندگی ام
که عشق تو شده تنها گناه زندگی ام

و عاشقت شدم آب از سرم گذشت بیا
بتاب بر منِ دلداده ، ماه زندگی ام

دلم برای تو و خاطرات دانشگاه
چقدر تنگ شده تکیه گاه زندگی ام

چقدر جای تو خالی است پیش من امشب
تویی تو خواستۀ دل بخواه زندگی ام

درست مثل زلیخا که آفرید مرا
تو یوسفی که شدی پادشاه زندگی ام

دلم چقدر هوس کرده تا برایت باز
فقط غزل بنویسم پناه زندگی ام

"لاله تذکری"

حس ظریف شعر سرودن ، فدای تو

(یک عاشقانه برای تو)

حس ظریف شعر سرودن ، فدای تو
صدها غزل نشسته درآن چشم‌های تو

من یک درخت خسته و دلداده‌ام ، بزن
بر پیکرم تبر ، که بیفتم به پای تو

حالا که مرگ آخر دنیاست قبل از آن
بگذار عاشقانه بمیرم برای تو

بگذار پشت خاطره ، در چشم تو اگر
اشکی نشست گریه کنم من به جای تو

زیبا ! من از تمامی هستی فقط تو را...
بی‌شک همیشه خواسته ام از خدای تو

"لاله تذکری"

به آتشم بخدا می‌کشد نگاهی که ...

(شبی با جنون و عصیان)

به آتشم بخدا می‌کشد نگاهی که ...
چقدر حس قشنگی‌ست این گناهی که ...

خدا کند که بیایی از امتداد غروب
عذاب می‌کشم از این امید واهی که ...

چه می‌شود که بمانی در این غزل‌هایم
و خیس حادثه من باشم و تو گاهی که ...

دلت به خاطر گل‌های ياس می‌گیرد
فقط کنار تو باشم کنار ماهی که ...

درین سکوت پر از رنج عاشقی مات‌ام
پیاده محو توام پیش مرگ شاهی که ...

پر از بهانه ام ، آرامش درونم را
به کل به هم زدی امشب ، تو هم الهی که ...

قرار بود که دلبسته ی کسی نشوم
هزار مرتبه نفرین به اشتباهی که ...

قشنگ و خوب و فرحبخش و دوست داشتنی‌ ست
چقدر حس لطیفی ست اشک و آهی که ...

ردیف این غزلم نقطه چین شده بی تو
ولی اگر تو بمانی ، اگر بخواهی که ...

"لاله تذکری"

من تو را وقتی کشیدم با قلم موی غزل

(جادوی غزل)

من تو را وقتی کشیدم با قلم موی غزل
زاده شد از نو جهان با عطر جادوی غزل

در زمان خلق تو ، حتی خدا شاعر شد و.‌‌..
بعد از آن یک دفعه پر شد هستی از بوی غزل

آتش عشق تو را در عمق جانم ریخت بعد
بی‌خبر از حال من ، رد شد از آن‌سوی غزل

این غزل بی اختیار آشفته ی عشقت شده
خسته ام دستم به دامانت پری روی غزل!

من تو را در آسمان‌ها گشتم و روی زمین
عاقبت پیدات کردم در هیاهوی غزل

شانه ای مردانه کم دارم برای گریه هام
زنده کن از نو مرا ، با نوشداروی غزل

لاله تذکری

سلام نیمه ی گمگشته ام بمان با من

(نیمه ی گمگشته ام)

سلام نیمه ی گمگشته ام بمان با من
درست مثل منی ماندم این تویی یا من

دوباره فرصت پرواز با تو نزدیک است
نمانده فاصله ای دیگر از لبت تا من

شبی در آینه گفتم که دوستت دارم
و پای کل غزل ها نوشتم امضا من

نجیب و خیس و پر احساس بود چشمانت
همان شبی که سرودم تو را همین جا من

برای دیدن تو ، من چقدر بی تابم
تو عطر ناب غزل ، اضطراب دریا من

تو شوق یک دل سرشار عشق این شاعر
و کوچه های مه آلود یک معما من

تو ای قشنگ ترین مرد شعر شب‌هایم
تو سهم پنجره هایی ، اسیر رویا من

منی که عاشقم ، آدم نمی‌شوم هرگز
اگرچه مانده ام این جا کنار حوّا من

لاله تذکری