همچون خلیل کیست که رو بر خدا کند
(منای عشق)
همچون خلیل کیست که رو بر خدا کند
او را گرفته ترک همه ماسوا کند
دست جوان خویش بگیرد به شور و شوق
تا در منای عشق به جانان فدا کند
بهر خدا به قطع گلوی ذبیح خویش
زور آورد به تیغ ولی تیغ إبا کند
گوید به ذبح امر کند گر مرا خلیل
ربّ جلیل، نهی از این ماجرا کند
آید امین وحی که تا اسمعیل را
از زیر تیغ تیز خلیلی رها کند
با خویش فدیه آورَد از جانب خدا
آن فدیه را به جای پسر، سر جدا کند
بگذار این فدا نشود گشته زآنکه او
بس جان فدا به بارگه کبریا کند
روزی رسد که با لب تشنه حسین او
هجده فدا به عرصهی کرب و بلا کند
جنّ و بشر به همت او حیرت آورَد
فوج ملک به غیرت او مرحبا کند
برهم زند زمین و زمان را مصیبتش
خلقی درین جهان همه غرق عزا کند
ناسوتیان ز دیده فشاند سرشک خویش
لاهوتیان به سوی خدا التجا کند
این کشتهی وحید خدایا حسین توست
نگذار دشمن این همه جور و جفا کند
از بارگاه قدس بر آنان ندا رسید
غافل نهایم از آنچه که اهل دغا کند
فرزند آخرین حسین بن فاطمه
مهدی قصاص خون وی از اشقیا کند
ما انتقام او بستانیم از این گروه
بگذار دست قدرت ما تا چه ها کند
دارد هزار سرّ و سبب در خفا «فتیٰ»
کاری که از مشیّت و حکمت خدا کند.
محمدعلی فتی تبریزی (فتی)