
(بیوگرافی)
آقای محمدعلی رستمی ـ متخلص به (وصال) در سوم مرداد 1339 در شهر میانه متولد شد او دوره ی ابتدایی را در دبستان بحری میانجی شهر میانه تحصیل نمود و به عنوان اولین فرزند یک خانوادهی پرجمعیت از همان سالهای نوجوانی مجبور بود برای تأمین کمک خرجی خانواده در کنار تحصیل کار هم بکند. سال 1353 در حالی که بیش از 14 سال نداشت راهی دیار غربت شد و همان جا بود که معنای واقعی تبعیض را از عمق وجود احساس کرده و برای بیان احساسات درونی دست به قلم شد و نویسندگی پیشه کرد.
در اوایل ورود به دبیرستان چندین نمایشنامه با درونمایهی انقلابی نوشت و در تنها سالن نمایش شهر به صحنه برد و به دلیل ماهیت افشاگرانهی نمایشنامه ها استقبال زیادی از کارهای او میشد ولی خیلی زود از ادامهی کارش جلوگیری کردند.
به خاطر علاقه به شغل معلمی بعد از اتمام سال دوم دبیرستان در دانشسرای مقدماتی مراغه ثبت نام کرد و برای ادامهی تحصیل به شهر مراغه مراجعه نمود. تحصیل در مراغه مصادف بود با جریان پیروزی انقلاب اسلامی و او نیز در جریان مبارزات مردم ایران فعالیت هایی نیز انجام داد که مهمترین آنها نوشتن نمایشنامهی صید و اجرای آن با همکاری هنرمندان مراغهای است.
بعد از استخدام در آموزش و پرورش در جریان خدمت 30 ساله تلاش زیادی جهت ارتقای فرهنگی منطقه انجام داد و در حین خدمت توانست در رشتهی علوم تربیتی مدرک لیسانس بگیرد.
به دلیل انجام فعالیت های شاخص از جمله برگزاری چندین همایش در سطح کشوری و جدیت در پست های کارشناسی مختلف توانست حدود 50 لوح تقدیر استانی و کشوری دریافت کند. و اینک در قالب های متعدد ادبی شعر میسراید و اشعار زیادی از وی در مجلات و نشریات محلی و کشوری به چاپ رسیده است.
آثار :
۱ - تا آسمان تا خدا
2- خیال محال
3 - خورشید خاموش
4 - میانه پایتخت ورزشی ایران
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
(عشق خیالی)
ذهن را درگير با عشقی خيالی كرد و رفت
جمله های واضح دل را سؤالی كرد و رفت
من درين زندان تن ، حس رهايی داشتم
فرصت آزادیام را او محالی كرد و رفت
چون رميدنهای آهو ، ناز كردنهای او...
دشت چشمان مرا حالی به حالی كرد و رفت
كهنه ای بودم برای اشکهای اين و آن
هركسی ما را به نوعی دستمالی كرد و رفت !
ابر هم در بارشاش قصد فداكاری نداشت
عقده در دل داشت، روی خاک خالی كرد و رفت
آرزويم با تو بودن بود ، كوشيدم ، ولی...
واقعيت را به من تقدير، حالی كرد و رفت
در (وصال)اش تا ابد مشتاق ديدارم كه او
رتبه ی صبر مرا ، آهسته عالی كرد و رفت
محمدعلی رستمی (وصال میانهای)