
(بیوگرافی)
شادروان استاد محمّد قهرمان ـ در 10 تیرماه سال 1308 روستای امیرآیاد، واقع در تربت حیدریه ـ چشم به جهان گشود. در 5 سالگی مادرش درگذشت و در 13 سالگی پدرش، و پس از آن خواهر بزرگش سرپرستی او را به عهده گرفت. در سال پنجم دبیرستان در مشهد با مهدی اخوان ثالث همکلاس شد و این دوستی ادامه یافت. سال ششم ادبی را در دبیرستان البرز تهران به پایان رساند.
وی از کودکی ذوق شعر داشت و از 17 سالگی شعر تربتی میسرود. در دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران در رشتهی قضایی ادامه تحصیل داد، امّا هرگز دنبال کار حقوقی نرفت و فقط به شعر پرداخت.
وی در سال 1338 با نوهی عموی خود به نام فرشته قهرمان ازدواج کرد و مقیم مشهد شد. و از سال 1329 در منزل شخصیاش انجمن ادبی بهصورت هفتگی برگزار کرد و از آذر 1340 به مدّت 27 سال تا بازنشستگی بهعنوان کتابدار دانشکدهی ادبیات دانشگاه فردوسی مشغول به فعالیت بود.
علاقهی محمد قهرمان در سرودن شعر، در غزل و بهویژه سبک هندی به اندازهای بود که یکی از شعرای بنام غزلسرای هندی شد. او زبان بومی تربت حیدریه را به خوبی میدانست و بسیاری از اشعار وی که به زبان محلی سروده شدهاند، در ردیف اول شعر بومی قرار دارند.
در تاریخ 29 آذر 1384 از سوی دانشگاه فردوسی مشهد و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان خراسان رضوی و ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی در محل دانشگاه مشهد از وی قدردانی بهعمل آمد.
آثار :
وی صاحب تألیفات ارزندهای است. برخی از آثار و تألیفات استاد محمد قهرمان عبارت است از «کلیات صائب تبریزی»، «دیوان اشعار کمال گلشن با همکاری ذبیح الله صاحبکار»» فریادهای تربتی»، «دیوان اشعار محمدجان میلی مشهدی»، «دیوان اشعار کلیم همدانی»، «دیوان صیدی طهرانی»، «خدی خدای خدم»، «دیوان دانش مشهدی؛ «دیوان سلیم»، «دیوان اشعار ناظم هروی»، «گزیده اشعار شعرای سبک هندی»، «مدایح رضوی یوسف ازغدی»، «دیوان اشعار قدسی مشهدی»، «ده نامه مهدی اخوان ثالث به محمد قهرمان»، بازخوانی علمی تذکرهی عرفات العارفین به خط روشن عشق»، «گزیده اشعار محمد قهرمان»، «دم دربند عشق» و انتشار دهها مقاله و چندین اثر علمی و ادبی دیگر را میتوان نام برد. کتاب «روی جادهی ابریشم شعر» وی در نهمین جشنوارهی بینالمللی شعر فجر بهعنوان اثر برگزیده در حوزهی شعر معرفی شد.
محمدرضا شفیعی کدکنی در مورد محمد قهرمان میگوید: "در این خصوص حتی ملکالشعرای بهار آن خصوصیت یک شاعر محلّی را بهصورت کامل، آن گونه که قهرمان دارد، ندارد."

وفات :
استاد محمد قهرمان، سرانجام در مورخ 28 اردیبهشت 1392 به علت بیماری سرطان، چشم از جهان فروبست و به ابدیت پیوست و پیکرش در مقبرةالشعرای آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
(قوم کور و کر)
چه غم ز بادِ سَحر، شمعِ شعلهور شده را
که مرگْ راحتِ جان است، جانبهسر شده را
روان چو آب بخوان از نگاهِ غمزدهام
حکایت شبِ با درد و غم سَحر شده را
خیالِ آن مژه با جان رَوَد ز سینه برون
ز دل چگونه کشم تیرِ کارگر شده را؟
مگیر پُردلیِ خویش را به جای سلاح
به جنگِ تیغ مبَر سینهی سپر شده را
مبین به جلوهی ظاهر، که زود برچینند
بساطِ سبزهی پامالِ رهگذر شده را
کنونکه دستِ خزان برگ بُرد و بار فشانْد
ز سنگ، بیم مده نخلِ بیثمر شده را
چه غفلت است که آید اگر جوانی باز
ز نو هدر کنم آن فرصتِ هدر شده را
مگر رسد خبرِ وصل، ورنه هیچ پیام
به خود نیاوَرَد از خویش بیخبر شده را
دمید صبحِ بناگوشِ یار از خَمِ زلف
ببین سپیدهی در شام جلوهگر شده را
فلک چو گوش، گران کرد، جای آن دارد
که در جگر شکنم آهِ بیاثر شده را
زمانهایاست که بر گریه عیب میگیرند
نهان کنید ز اغیارْ چشمِ تر شده را
نه گوشِ حقشنو اینجا، نه چشمِ حقبینی
خدا سزا دهد این قومِ کور و کر شده را .
"محمد قهرمان"