شد آموزگاری از آن پیشهام
(آموزگاری)
یکی گفت سقراط را کای حکیم
تو با کودکان از چه گشتی ندیم؟
ز کودک چه فرزانگی یافتی
ز پیران چنین روی برتافتی ؟
تو را دانش سالخوردان بُدهست
دریغ است با کودکان هم نشست!
بگفتا : یکی باغ باشد جهان
که انسان درخت است و من باغبان
همه کودکاناند چون نو نهال
برآورده سر ، بهر کسب کمال
اگر باغبان شاخ نو پرورد
به بستان بسی خرّمی آورد
نهال جوان دارد این خاصیت
که باشد پذیرندهی تربیت
ز دانش جهان را گر آرایش است
دل نوجوان مزرع دانش است
از آن پَرورم کودکان از نخست
که دانند آیین پیری، درست
شد آموزگاری از آن پیشهام
که بهبود خلق است اندیشهام
الا ای هنرپیشه آموزگار !
ز گفت خردمند ، آموز، کار
به باغ هنر، چون تویی باغبان
ز کژّی بپیرای، شاخ جوان...
"علی اصغر حکمت"