
(بیوگرافی)
شادروان استاد عباس حدّاد کاشانی ـ متخلص به (حداد) ـ فرزند شکر اللّه ـ به سال 1301 خورشیدی در محلهی پشت مشهد کاشان، چشم به جهان گشود. خواندن و نوشتن را در مکاتب قدیم فرا گرفت. وی از سالهای نوجوانی به شعر پرداخت و در سرودن انواع شعر از غزل، قصیده، ترکببند و رباعی طبع آزمایی کرد، ولی مانند اکثر شاعران محور کار خود را غزل قرار داد و در سرودن غزلیات اخلاقی و مدایح و مراثی اهلبیت و ائمهی اطهار (ع) نیز توانا بود. در مجالس روضهخوانی، اکثر مدّاحان شهر کاشان اشعار او را میخوانند.
مرحوم حدّاد اکثر اشعارش را با صنایع لفظی آراسته و کمتر شعری را بدون صنعت جناس سروده است. وی آواز خوشی داشت و ردیفهای موسیقی اصیل ایرانی را با ریزهکاریهایش میشناخت و گاهی در اجرای دستگاههای آواز به دوستانش بهره میرساند. او هنرمندی بود که در بیشتر رشتههای فنی نیز صاحب نظر و استاد کار بود و استعداد فوق العادهای داشت.
مرحوم عباس حداد کاشانی با سرودن بیش از 150 هزار بیت، یکی از پیشقراولان کاروان شعر و ادب پارس در خطهی کاشان محسوب میشود، دیوان اشعار، ترجمهی منظوم قرآن کریم به همراه اثر ارزشمند 100 کهکشان ستاره و همچنین مرثیههای تأثیرگذار و فراوانی که در وصف آلالله و بیشتر و بیشتر... از جمله آثار ارزشمند این شاعر کاشانی است.
سرانجام در 25 دی ماه سال 1394 خورشیدی در 93 سالگی چشم از جهان فانی فروبست و به حضرت معبود پیوست.
(مادهتاریخ استاد عباس حداد کاشانی)
بـار سفــر را بست و سوی حق سفــر کرد
«حــــدّاد کــاشـانی سخنـــدان مــوفــق»
1394
سید محمدرضا شمس (ساقی)
روحش شاد و یادش گرامی باد.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
(به استقبال حضرت حافظ)
به سوی صومعه شد راهبی شتاب زده
علی الصباح که سرمست بود و خواب زده
کشیده سرمه به بادام چشم و از پی دام
به هم دو سلسلهی زلف بسته تاب زده
چو ماه جست ره غرب و صبح کرد غروب
ز خواب جست نگارینم آفتاب زده
سلام کردم و گفتم که این به خلوت ناز
گلاب از عرق گل به مشک ناب زده
ز عطر نافهی مشکین و روی گلناری
هزار طعنه به بوی گل و گلاب زده
سبو شکسته، قدح ریخته، خم آمده جوش
می مغانه شبیخون به خورد و خواب زده
من آن شراب بهشتی خورم که حورالعین
ز دست ساقی کوثر ، علی الحساب زده
کسی که تشنه ی باران رحمت حق نیست
حباب زندگیاش ، خیمه روی آب زده
غلام مکتب عقلم که این ادیب اریب
معلمی ست که او سر به هر کتاب زده
مرید پیر مغانم که همچو مغبچگان
سحر ز میکده آید برون شراب زده
در سرای مغان باز شد که ملهم غیب
صلای دلخوشی از بهر شیخ و شاب زده
برای دفن شهیدی که بی سر و کفن است
ز غیب طرفه سواری رسد نقاب زده
فلک به چاکریاش جان نثار و غاشیه کش
ملک به طاهریاش بوسه بر رکاب زده
دعای آن به اجابت رسد که چون (حداد)
به عمر خویش ، دم از آل بوتراب زده
"مرحوم عباس حداد کاشانی"