
(بیوگرافی)
شادروان استاد جلالالدین همایی ـ متخلص به (سنا) از دانشمندان عالیقدر معاصر. شاعر، خوشنویس، مورّخ، ادیب و دانشمند جامع میباشد. وی در مورخ 12 دیماه 1278 در خانوادهای اهل ادب و سنت در اصفهان و محلهی قدیمی پاقلعه (از محلات جنوب شرقی قدیم اصفهان) چشم به جهان هستی گشود. پدرش میرزا ابوالقاسم محمدنصیر فرزند همای شیرازی بود. نخستین معلمان همایی پدر و مادرش بودند.
وی مقدمات فارسی و عربی را نزد پدر و عموی خود آموخت. بنا به گفتهی خود همایی در شرح حالی از خود صحیح خواندن آیات قرآن و ابیات حافظ و سعدی را از مادر و پدر خود در دوران کودکی فراگرفته بود. وی نویسنده، ادیب، شاعر، ریاضیدان و تاریخنگار معاصر ایرانی بود. و قرآن و الفیه را از حفظ داشت. او با جفر، اسطرلاب و نجوم قدیم نیز آشنا بود. وی یکی از حروف (مجلدات) لغتنامهی دهخدا را نیز تدوین کرده است.
همایی سپس به مدرسهی حقایق در محله مشیر یخچال و سپس به مدرسهی قدسیه در محلهی درب امام اصفهان راه مییابد و مقدمات ریاضیات و علوم صرف و نحو عربی را فرامیگیرد. سپس به اقامتی 20 ساله در مدرسهی نیمآورد در جهت طلبگی در حضور افرادی چون آقا شیخ علی یزدی، آقا سید محمدکاظم کرونی اصفهانی و آقا سید مهدی درچهای، دست میزند و به فقیهی صاحب اجازه بدل میشود.
در این دورهی 20 ساله، علاوه بر افزایش سطح علمی، به واسطهی سختی زندگی، مهذّب و سادهزیست و متواضع میشود. سپس مدت 12 سال به تدریس درس فقه در دورههای لیسانس و فوق لیسانس دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران میپردازد. نیز اثرات همین دورهی مرارت است که بعدها منجر به تألیف «غزالینامه» در شرح و توصیف احوال امام محمد غزالی از زبان همایی میشود.
در میانههای دوران تحصیل به جهت نیاز مالی و به جهت علاقهی درونی همایی روی به تدریس میآورد و تا سال 1308 مرتضی اردکانی و جعفر آلابراهیم دهکردی را تربیت میکند. سپس به دعوت ضیاءالدین جناب در پی تأسیس مدرسهی متوسطه اصفهان، به تدریس دروس فقه و فلسفه و عربی در مقطع دوم دبیرستان میپردازد و شاگردانی چون تقی فاطمی (استاد نامدار ریاضی)، محمد نصیری (رئیس سابق دانشکده حقوق دانشگاه تهران)، کمال الدین جناب (استاد فیزیک) و حسین عریضی (رئیس سابق دبیرستان ادب اصفهان) را پرورش میدهد.
چندی بعد همایی برای تدریس فلسفه و ادبیات به تبریز میرود و همزمان کتاب تاریخ ادبیات خود را مینویسد. در سال 1310 به تهران منتقل شد و به تدریس در دبیرستانهای دارالفنون و شرف پرداخت. در این دوره شاگردانی چون ذبیحالله صفا، حسین خطیبی و علیاکبر شهابی را میپروراند.

در سال 1319 به تدریس در کلاس ششم ادبی که زیر نظر دانشسرای عالی آن وقت بوده و مختص شاگردان اوّل و دوم دانشسرای مقدماتی کل کشور میشده، منصوب میشود. سپس راهی دانشگاه تهران میگردد و 12 سال به تدریس درس فقه در دانشکده حقوق میپردازد و سپس به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منتقل و به تدریس صنایع ادبی در هر سه مقطع کارشناسی، کارشناسیارشد و دکتری مشغول میشود. در سال 1345 درخواست بازنشستگی میکند و با وجود موافقت با آن کار تدریس در دانشگاه همچنان ادامه مییابد.
در سال 1352 جز اعضای انجمن شاهنشاهی فلسفه ایران به ریاست افتخاری فرح پهلوی میشود. از جمله شاگردان برجستهای که در محضر استاد همایی پرورش یافتهاند، میتوان به محمدرضا شفیعی کدکنی، محمد معین، قدمعلی سرامی، محمد خوانساری و جمال رضایی اشاره کرد.
آثار :
از وی بیش از پانزده هزار بیت شعر به جا مانده است، شعر همایی در مایهی سنتی فارسی است. پختگی معنی و اندیشه در آن بارز است. در میان اشعار او اثری از هجو و استهزاء دیده نمیشود. او علاوه بر مقالات فراوان و همکاری در تدوین کتابهای درسی تألیفات فراوانی را از خود بهجای نهاد از جمله:
۱. «تاریخ ادبیات ایران» ۲. «غزالی نامه» شرح حال امام محمد غزالی ۳. «خیّامی نامه» ۴. «تفسیر مثنوی مولوی، داستان قلعه ذات الصّور یا دژ هوش رُبا» ۵. «فنون بلاغت و صناعات ادبی» ۶. «مولوی نامه یا مولوی چه میگوید؟» ۷. «مختاری نامه» که در مقدمه دیوان عثمان مختاری به طبع رسیده است. ۸. «رساله در احوال سروش اصفهانی» که در مقدّمه دیوان او به طبع رسیده است. ۹. «اسرار و آثار واقعه کربلا» ۱۰. «تصوف در اسلام» ۱۱. «تاریخ علوم اسلامی» ۱۲. «دیوان سنا» ۱۳. «شعوبیه» ۱۴. «تاریخ اصفهان» که تاکنون سه جلد از آن به چاپ رسیده است. ۱۵. «تعلیقات بر مجمع الفصحاء» ۱۶. تصحیح و مقدمه «مثنوی ولدنامه» ۱۷. «تصحیح و مقدمه کتاب التّفهیم» ۱۸. «تصحیح و مقدمه نصیحه الملوک» ۱۹. «تصحیح و مقدمه منتخب اخلاق ناصری»۲۰. تصحیح و مقدّمه «مصباح الکفایه و مفتاح الکفایه» عزالدین محمود کاشانی ۲۱. «تصحیح و مقدّمه کنوز المغرمین» در علوم غریبه ۲۲. «تصحیح و مقدّمه نصوص الخصوص فی شرح الفصوص» ۲۳. «مقدّمه دیوان طرب» ۲۴. «مقدّمه برگزیده دیوان سه شاعر اصفهان» ۲۵. «تصحیح و مقدّمه طرب خانه» خیام ۲۶. «تصحیح و مقدّمه معیار العقول در فن جراثقال» که همگی به چاپ رسیدهاند.
۲۷. «ابوریحان نامه» ۲۸. «تاریخ ادوار فقه اسلامی» ۲۹. «قواعد فارسی» ۳۰. «آسمان و زمین در فن هیات» ۳۱. «دستور و قواعد فارسی» ۳۲. «ترجمه اشارات» ابن سینا ۳۳. «شرح احوال و بررسی افکار و عقائد خواجه نصیرالدّین طوسی» ۳۴. «تصحیح دیوان ازرقی» ۳۵. «شرح مشکلات اشعار مثنوی مولوی» ۳۶. «فلسفه شرق» ۳۷. «دوره مفصّل معانی و بیان و بدیع و عروض و قافیه» ۳۸. «رساله در طریق محاسبات نجومی» ۳۹. «دنباله تاریخ ادبیات ایران» که هنوز به چاپ نرسیده است
استاد همایی، سرانجام در 29 تیرماه 1359 برابر با 6 رمضان 1400 قمری در تهران وفات یافت و حسب وصیّت ایشان، پیکرش به اصفهان حمل و در قبرستان لسانالارض واقع در تخت فولاد به خاک سپرده شد.
خود او در آخرین روزهای زندگی مادّه تاریخ فوت خود را به سال قمری چنین سرود:
سنا جلال همایی بهگوش غیب نیوش
ندای ارجعی از بام عرش چون بشنفت
شکفته گشت به لبّیک و بهر تاریخش
«ز آشیانه تن شد رها همایی» گفت.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
(نمک مپاش)
تاجم نمیفرستی، تیغم به سر مزن
مرهم نمیگذاری، زخم دگر مزن
مرهم نمینهی، به جراحت نمک مپاش
نوشم نمیدهی، به دلم نیشتر مزن
بر فرق اوفتاده، به نخوت لگد مکوب
سنگ ستم به طایر بی بال و پر مزن
بر نامهی امید فقیران، قلم مکش
بر ریشهی حیات ضعیفان تبر مزن
گیرم تو خود ز مردم صاحبنظر نئی
از طعنه، تیر بر دل صاحبنظر مزن
تا غنچه لب گشود، سر خود به باد داد
ای آفتاب! دم به نسیم سحر مزن
چون کوه پا به جای نگه دار خویش را
چون باد هرزهگرد، به هر بام و در مزن
خواهی که این دو روزه سفر بیخطر بود
با رهزنان، قدم به ره پر خطر مزن
اینجا نوای بلبل و بانگ زغن یکی است
ای عندلیب! نغمه از این بیشتر مزن
تا بگذری به خیر از این رهگذر (سنا)
با رهروان کوی، دم از خیر و شر مزن
جلال الدین همایی (سنا)