
(بیوگرافی)
شادروان ابوطالب کلیم همدانی ـ متخلص به (کلیم) از شاعران سدهی یازدهم هجری و یکی از بزرگترین شعرای مشهور زمان خود بود. کلیم در حدود سال 990 هجری در همدان زاده شد. اما چون مدتی در کاشان اقامت داشت، کاشانی هم خوانده شدهاست. خود در این باره میگوید:
"در دامن الوند ، دگر غنچه شود گل
زنهار مگویید کلیم از همدان نیست"
تذکرهنویسان و محققان اخیر چون واله داغستانی و سرخوش و ادوارد براون و هرمان اته و صاحب مرآت الخیال عموماً یا او را همدانی خواندهاند یا از مولد و موطن او نامی نبردهاند. از محققان معاصر نیز میرزا عبدالعظیم قریب او را همدانی میداند.
وی افزون بر کاشان، زمانی را در شیراز به سر برد و در همانجا با مقدمات علوم آشنایی پیدا کرد. در عهد جهانگیر به هند رفت و بعدها نزد شاهجهان، عنوان ملکالشعرایی یافت و وی روحالامین را ستایش میکرد. وی شاهنواز خان شیرازی، میرجمله شیرازی و ظفرخان احسن را نیز مدح کرده است. اما از سوی شاهجهان مأمور شد که فتوحات شاهجهانی را به نظم آورد که در آن وقایع زمان این شاه را در قالب مثنوی به تصویر کشیده است.
شهرت کلیم بیشتر بهخاطر غزلهای اوست. ابداع معانی و خیالهای رنگین به غزل کلیم لطف ویژهای بخشیدهاست. ضربالمثلها و الفاظ محاوره که زبان غزل این دوره را به افق خیال عامّه نزدیک کرده، در سخن او برجستگی زیادی یافته است. به کار بردن واژههای هندی، آنجا که از ذکر حرفهها و گلها و گیاهان ناگزیر بوده، شعر و غزل کلیم را در میان اقران متمایز ساختهاست. وی در اشعار خود تمثیل بسیار داشتهاست، تکرار قافیه و شمار ابیات در اشعار او کم است، به قدری که قالبهای شعری را کاملاً رعایت نمودهاست. در اشعار او انتقاد اجتماعی در برابر نابرابریها و زهد خشک دیده میشود:

دیوان کلیم شامل 10 هزار بیت شعر است که در آن 5 هزار بیت غزل، نزدیک به 1 هزار بیت قصیده و بقیه در قالبهای قطعه، ترکیببند و ترجیعبند است. مثنویات او حدود 2 هزار بیت است که از میان آنها فتوحات شاهجهان و پادشانامه در بحر متقارب مشهورتر است. این کتاب در اصل همان ظفرنامهی جهانشاهی است متعلق به قدسی مشهدی، ولی عمر وی کفاف نداد و کلیم آن را تکمیل کرد.
کلیم را به سبب مضامین ابداعی بیشماری که در اشعار خویش به کار گرفته، خلّاقالمعانی ثانی لقب دادهاند؛ چرا که خلّاقالمعانی اول، کمالالدین اسماعیل است. دیوان ابوطالب کلیم همدانی با مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمد قهرمان در مشهد به طبع رسیدهاست.
سرانجام کلیم، در سال 1061 هجری در 71 سالگی در کشمیر درگذشت و در کنار مزار محمدقلى سلیم به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
(بزم میکشان)
دوش گم کردم ز بیهوشی ره کاشانه را
یافتم باز از نوای جغد این ویرانه را
من که در دام آمدم نه از فریب دانه بود
غیرتم نگذاشت در دام تو بینم دانه را
دل در آن گر باز یاد سینه ی من میکند
کنج گلخن بهتر از گلشن بود دیوانه را
طالع بد بین که بر چاک دلم خندید و رفت
آنکه مرهم مینهاد از رحم ، زخم شانه را
شوری از من بر نمیخیزد به بزم میکشان
داغ دارم در خموشیها لب پیمانه را
تا کی ای سر در هوا در آسمان جویی خدا
ذوق از بالانشینی نیست صاحبخانه را
آرزوی بوسه از ساقی نه حدّ چون من است
مستم و با ترس میبوسم لب پیمانه را
در حریم تن ، چو شمع ناله افروزی (کلیم)
حاجت شمع و چراغی نیست آتشخانه را
"کلیم همدانی"