
(بیوگرافی)
شادروان استاد محمود شریف صادقی ـ متخلص به (وفا) ـ در سال 1315 شمسی ـ در شهر مقدس قم ـ چشم به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهر خود به پایان رساند و در رشتهی ادبی دیپلم گرفت و چندی در بانک سپه خدمت کرد، سپس به استخدام وزارت دارایی درآمد و مدت 7 سال انجام وظیفه کرد، اما چون کار اداری را با روحیات خود سازگار ندید، برای همیشه از کارهای اداری کناره گرفت.
پدرش مرحوم احمد صادقی، معروف به شریف صادقی، از شخصیتهای محترم و دانشمند بود که در وزارت دادگستری خدمت میکرد و پس از آنکه از دادگستری کناره گرفت به وکالت پرداخت و مورد وثوق و اعتماد مردم بود. پدربزرگش مرحوم میرزا محمود صادقی (شريف العلماء) از علمای موجه و معروف قم بود و جدّ اعلایش حاج ملا محمدصادق از اجلهی علما و مراجع عالیقدر در زمان ناصر الدین شاه بود و مدرسهی حاج ملا محمدصادق در قم از بناهایی است که ناصرالدین شاه به نام این عالم جلیل القدر بنا کرد (متوفی 1260شمسی)
مرحوم (وفا) از آغاز نوجوانی به شعر و شاعری پرداخت، خود در این باره گوید: "از 9 سالگی بود که احساس کردم شعر را خیلی دوست دارم، البته بعدها متوجه شدم که مرحوم پدرم این علاقه را دامن زدهاند و در حال حاضر کار به جایی کشیده که ملجأ و پناه من در نارواییها و ناگواریها و شادیها شعر است و شعر خوب را در هر قالبی که باشد دوست دارم و خود نیز در گونههای مختلف شعر سرودهام."
وی از اعضای برجستهی "انجمن ادبی مسعود" به ریاست مرحوم سید حسین حسینی و همچنین "انجمن ادبی محیط" بود. از مرحوم وفا در شهر قم به عنوان استاد شعر آیینی یاد میشد و استاد محمدعلی مجاهدی پدر شعر آیینی در مراسم بزرگداشت مرحوم شریف صادقی، او را شاعری نکته سنج، دقیق و زیبا دانست که تمام زندگیاش را صرف شعر و هنرش کردهاست.
وی سرانجام روز سهشنبه 3 مرداد 1396 به دلیل بیماری، چشم از جهان فرو بست و به لقای حضرت معبود پیوست و پیکر وی چهارشنبه 4 مرداد 1396 در صحن امامزاده علی بن جعفر قم به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
(طلعت زیبا)
از طلعت زیبای تو گر پرده برافتد
ماه از نظر مردم صاحبنظر افتد
گر پیش رخت گل بزند لاف نکویی
از شاخه به یک جنبش باد سحر افتد
در باده ی عشق تو ندانم چه اثرهاست
کز خویش هر آنکس که خورد بیخبر افتد
با کام هوس هر که ره عشق تو پوید
با هر قدمی مرحلهای دورتر افتد
ای حجت ثانیعشر ای مهر جهانتاب
از طلعت زیبای تو کی پرده بر افتد؟
گر دیدن روی تو به مرگ است میسّر
با شوق دهم جان که به رویت نظر افتد
از فخر زنم طعنه بر افلاک چو گردی
گر رهگذرت بر من بی پا و سر افتد
ای منجی عالم ستم و جور شد از حد
باز آ که ز دست متعدّی سپر افتد
پر مظلمه شد دهر بیا تا شجر عدل
در سایه ی جانپرور تو بارور افتد
گر قوت دل منتظران خون جگر شد
غم نیست چو وصل تو به خون جگر افتد
ای منتقم خون شهیدان ره حق!
مپسند که خونهای مقدّس هدر افتد
گویند دعای سحری راست اثرها
لطفی که دعاهای (وفا) کارگر افتد
مرحوم محمود شریف صادقی (وفا)