ای آنکه آسمان شده بر غربتت گواه

السلام علیك یا حسن بن علی (ع)

«مزار خاکی»

ای آنکه آســمان شــده بـر غـربتـت گــواه
قبرت بدون صحـن و رواق است و بارگاه

سنگ مــزار خــاکـی تو ســقـف آســــمان
شمـع و چراغ مرقد تو ، انجـم است وماه

حـســرت خـورند جمـلـه ی زوّار مـرقـدت
در آرزوی بوســـه بر ایـن خــاک و جایگاه

چشمی ندیده است، کریمی چنین غـریب
در بیت خــود به قاتل جــانـش دهـد پناه

مظلوم خــانه بـودی و غـربت نشـیـن درد
خون شد دلت زهمسرواین خلق واین سپاه

از زهــر کیـــنه شــد جگـرت پاره پاره باز
این لخته های تشت به زخمت شده گـواه

سر بـرده‌ای به تشت و پــر از لاله کرده‌ای
خنجر ز پشـت خورده ای از خلق رو سیاه

آمـاج تـیـر گشـــته تنــت در زمــان دفـــن
وقتی کــه قـوم حـرمله ها بســته بود راه

آنجــا حسـیــن بـود و نشـد هتک حرمتت
یعـنــی جـــدا نشــد سـر پاکــت به قتلگاه

خون شد دل (شقایق) و پرپر به‌روی خاک
دارد فـغــــان ز داغ تــو با ســوز اشک و آه

می‌سـوزد از فــراق تــو دل‌هــای عاشــقان
اذنِ زیـــارتـی بــــده مـــا را بـه یک نگـــاه

حمید رضازاده (شقایق)
کرمان

ای صفابخش دل و جان، ماه قرآن! الوداع

(وداع با ماه مبارک رمضان)

ای صفابخش دل و جان، ماه قرآن! الوداع
ای ز تو پاکیزه شد، آیینه ی جان، الوداع

ماه بارش‌های رحمت با سِرشک عاشقان
لحظه های عاشقی در زیر باران الوداع

ای سحرهای مناجات و دعای افتتاح
در قنوت عاشقی با چشم گریان الوداع

هر سحر، سی پاره در کف، مست از جام ولا
طی شد آن مستی و آمد وقت پایان، الوداع

صاحب مهمانی بزم محبت، یار بود
شد تمام این وصل و آمد روز هجران، الوداع

مرهم زخم دل ما بودی ای ماه کریم!
ای شِفای سینه‌ی شب زنده‌داران! الوداع

آمدی آزاد کردی مرغ دل را از قفس
ای رهایی بخش دل، از بند شیطان! الوداع

یاد بادا وقت افطار و، ندای ربّنا
می‌رسید از مأذنه با عِطر ایمان، الوداع

توبه های عاصیان مقبول شد از رحمتت
ای نسیم رحمت و ای ماه غفران! الوداع

قدر تو نشناختیم ای حامل شب‌های قدر !
ای شب تقدیرها با لطف و احسان، الوداع

شد نصیب عارفان، حکمت درین ماه عزیز
ای کلید گنج های علم و عرفان! الوداع

لحظه لحظه گریه کردیم از فراق روی دوست
تا شود وقت فرج بر شاه دوران، الوداع

پُر شده دشت (شقایق) از شمیم انتظار
تا که باز آید عزیز مُلک امکان، الوداع...

حمید رضازاده (شقایق)
کرمان ۱۴۰۴/۱/۷

از داغت ای بهانه‌ی خلقت! جهان گریست

(السلام علیك یا فاطمةالرهراء)

از داغت ای بهانه‌ی خلقت! جهان گریست
چشم فلک، ز ماتم تو، بی امان گریست

شد قامتت خمیده، اگر از غم پدر
بر قامت کمان تو، پیر و جوان گریست

هجده بهارِ عمر تو، یکباره شد خزان
بر کوتهی عمر تو، حتیٰ خزان گریست

قَدرت غریب مانده چو قبرت به روزگار
بر بی‌کسیّ و غربت تو، یک جهان گریست

از ماجرای کوچه و سیلی به اشک و آه
هر کس شنید قصّه‌ی تو، بی‌گمان گریست

سیلی چو زد به‌روی تو ابلیس سیرتی
دیوار هم به ناله در آمد، ز جان گریست

زخم دل حسن (ع) که مداوا نشد به اشک
تا آخرین نفس ز غمت بی امان گریست

از گریه های روز و شبت در غم پدر
ابر بهار ناله زد و، آسمان گریست

از کینه سوخت اهل سقیفه، سرای تو
آتش ز شرم فتنه‌ی اهریمنان گریست

وقتی که سوخت چادرت ای کوثر علی!
احمد ز جور امّت خود، در جنان گریست

بر جسم ناتوانِ تو و، زخم سینه‌ات
شرمنده گشت میخ در و خونفشان گریست

شد غنچه‌ات ورق ورق ای باغ عاطفه!
از داغ این مصیبت تو، باغبان گریست

آن شب که دفن کرد تو را دست آفتاب
چشم زمین به غربتِ شاه زمان گریست

چشم "شقایق" از غم لاله بخون نشست
هر شب به یاد آن حرم بی‌نشان گریست.

حمید رضازاده "شقایق"
کرمان ۱۴۰۳/۹/۱

عید غدیر ، روز ظهور ولایت است 

...........عید سعید غدیر............

عید غدیر ، روز ظهورِ ولایت است
فصل گشایش همه دَرهای رحمت است

کامل کند ولایت مولا، نظام دین
یعنی ولای اوست که اتمام نعمت است

فرمود مصطفی، که علی حقّ و حق علی‌ست
عالم بدون نور علی، غرق ظلمت است

راه علی، طریق فلاح است و بندگی
هر راه دیگری بجز از این ،ضلالت است

بی حبّ مرتضی نرسد کس به قرب حق
شرط قبول هر عملی قصد قربت است

نام علی، گره بگشاید ز کار خلق
این اسم اعظمی‌ست که اسرار خلقت است

در آیه‌ی مباهله او جان مصطفاست
یک روح در دو تن که تجلیّ حکمت است

نصب علی برای امامت به امر حق
تا روز حشر بر همه اتمام حجّت است

روز غدیر ساقی کوثر به سر نهاد
تاج ولایتی که شکوه امامت است

هر کس که بود همره احمد در آن مکان
بیعت نمود و گفت که این راه عزت است

کردند حاجیان همه بیعت در آن مکان
اما چه سود در دل‌شان بغض و نفرت است

بغضی که شعله زد به در خانه‌ی علی
یک تن نگفت بیت علی جای عترت است

آوخ که سوخت پشت در خانه کوثرش
آن سوره‌ای که معنی و تفسیر عصمت است

با آن جماعتی که شکستند عهد خود
دارم یقین، غدیر، سر آغاز نهضت است

هر کس شکست بیعت خود، شد سقیفه‌ای
این ماجرا هنوز پر از درد و محنت است

روز غدیر, دست علی گر بلند شد
در کربلا جدا ز تن مجد و غیرت است

در وادی غدیر ، علی شد امیر خلق
در کربلا حسین ولی غرق غربت است

چشم انتظار مانده (شقایق) رسد ز راه
مولای ما که برق نگاهش، عدالت است

حمید رضازاده (شقایق)

کاروان نبی از موسم حج بر می‌گشت

(غدیریه)

کاروانِ نبی از موسم حجّ بر می‌گشت
کعبه بی‌تاب به دور سر حیدر می‌گشت
گوش چرخ فلک از هلهله‌ها کر می‌گشت
جانشینی علی داشت مقرر می‌گشت

وقت آن است که از پرده برون افتد راز
در میخانه به روی همگان گردد باز

خاک سرمست شده زیر قدم‌های علی
چشم افلاک شده محو تماشای علی
کعبه در بدرقه‌‌ی قامت والای علی
خُم به وجد آمده از نام دِلارای علی

بعد ازین آنچه نهان بود عیان خواهد شد
"اشهدُ اَنَّ علی" ، جزء اذان خواهد شد

ناگه از عرش ندا خاست ، که ای جان جهان
احمد ای محرم خلوتکده راز نهان
آخرین برگ رسالت شود امروز عیان
تا محقق شود این امر ، بمان خطبه بخوان

بی علی دین بجز از نام مسلمانی نیست
بی ولایت ثمری غیر پشیمانی نیست


گفت، پیغمبر خاتم که در این وادی طور
حق ، مرا کرده به تبلیغ ولایت مامور
شده نزدیک ، غروب من و پایان حضور
جمع گردید که گویم به شما سرّ ظهور

با ولایت شود ارکان هدایت محکم
تا که گسترده شود دین خدا در عالم

بشتابید که این خُم به خروش آمده است
گوش دارید که پیغام سروش آمده است
مُهر تایید رسالت به نقوش آمده است
ساغر آرید که این باده به جوش آمده است

هر که سرمست علی نیست شقاوت دارد
ظلمت جهل کجا مهر سعادت دارد

شد در آن بزم صفا منبر نور آماده
زهره در عرش به گلبانگ سرور آماده
ساقی و باده و مینای بلور آماده
کرده جبریل امین راه عبور آماده

حق بغیر از علی و راه علی چیست مگر؟
در جهان دادرسی غیر علی نیست دگر

ناگهان دست فروزنده‌ی خورشید پگاه
برد بالای سرش دست یداللهی ماه
کرد ابلاغ ولیعهدی حیدر آن شاه
گفت "لا حول ولا قُوة الا بالله"

بعد من هست علی راهنمای توحید
مدح او کرده خداوند به لوح جاوید

تا که شد ماه به خورشید نبوت دمساز
آیه‌ی نورٌ علیٰ نور مجسم شد باز
آسمان زیر قدم‌های علی از اعجاز
شکر می‌کرد که شد امر امامت ، آغاز

بعد احمد شده، حیدربه همه خلق امیر
با علی می شود آیات ولایت تفسیر

چشم‌ها غرق تحیر ، همه آنجا سرمست
"پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست"
کهکشان‌ها همه بر عهد غدیرش پابست
ناگهان پیک خدا آمد و غم، از دل رست

آیه آورد که "اَکمَلتُ لَکُم دین" ، به علی‌ست
شرط اِکمال همه مذهب و آیین به علی‌ست

هر (شقایق) به لبش زمزمه‌ی نام علی
گشته سرمست دمادم ز می جام علی
هر که شد شیعه‌ی مولا شده همگام علی
می‌بَرد بهره ز الطاف و ز اکرام علی

بی علی کس نبرَد ره به فراسوی کمال
بی علی نیست بجز گمرهی و استیصال

حمید رضازاده (شقایق)

با جلالت جلوه‌گر شد، از سپهر کبریا

میلاد امام هادی علیه‌السلام مبارک باد.

(آیینه‌ی ایزدنما)

با جلالت جلوه‌گر شد، از سپهر کبریا
آنکه دارد جلوه‌ای زیبا تر از شمس الضحها

کهکشان‌ها شد چراغان در شب میلاد او
مژده می‌آید ز عرش حق که آمد مقتدا

روشن از نور رُخش شد شام تاریک جهان
طلعتش همچون پدر آیینه‌ی ایزد نما

تا مزیّن شد زمین از مقدم والای او
محو رویش خلق عالم گشت در ارض و سما

خُلق نیکویش چو احمد ، نام زیبایش علی
نور چشم کوثر است و هادی اهل ولا

چارمین نام علی در خاندان مصطفاست
در لقب باشد تقی و هادی و ابن الرضا

در کلاس جامعه آموخت عرفان را به خلق
واژه واژه درس خود را داد با مهر و وفا

چشم امید (شقایق) هست بر احسان او
تا که گردد زائرش از جان و دل در سامرا

حمید رضازاده (شقایق)

عرفه روز شهود است و مناجات و دعا

(روز پر فیض عرفه)

عرفه روز شهود است و مناجات و دعا
روز بخشودگی هرچه گناه است و خطا

آنچنان رحمت حق سوی خلایق جاری‌ست
که طمع می کند ابلیس به الطاف خدا

دل خود یکدله کن در ره معشوق و سپس
توبه کن از گنه و پاک شو از کبر و ریا

ذبح کن نفس بد اندیش در این قربانگاه
سعی کن تا که رسی در حرم صدق و صفا

معنی نورٌ علیٰ نور، دعای عرفه است
خانه‌ی دل بنما روشن از این نور دعا

روز قدر است اگر قدر بداند عاشق
می‌رسد در عرفه عبد به وصل مولا

باب عرفان و دعا باز شود در عرفات
خرّم آن عاشق سالک که رسیده آنجا

فارغ از هرچه تعلق، تهی از ما و منی
ببرد دست گدایی سوی سلطان سخا

ای امیر عرفه! حال مرا می دانی
کن دعا بر منِ جامانده ز خیل شهدا

از ازل سائل درگاه تو بودم مولا
تا ابد فخر کنم بر کَرم و لطف شما

دست ما گیر درین ظلمت گمراهی و جهل
نور امّید و هدایت تویی ای شمس هدی!

ای کریمی که رسد رزق همه از کرمت
بده از لطف به ما تذکره ی کرب و بلا

گر نی‌ام لایق طوف حرم شاه شهید
کن حواله دل ما را به معین الضعفا

دل خونین (شقایق) ز فراقت پژمرد
کی رسد وقت ظهور ای گل باغ طاها

حمید رضازاده (شقایق)

ای یادگار نهضت خونین کربلا

السلام علیك یا محمد بن علی الباقر (ع)

ای یادگار نهضت خونین کربلا
روز شهادتت؛ شده عالم ، پر از عزا

مهر هدایتیّ و شکافنده‌ی علوم
باقر، ازین جهت لقبت داده مصطفی

دیدی چه داغ‌های عظیمی به کودکی
با حسِ کودکانه، چه کردی ازین جفا؟

رنج اسارتی که کشیدی زبانزد است
نامت شکوه صبر و تحمل درین بلا

بی‌شک به روز حادثه گشتی شهید عشق
در آن زمان که شد ؛ سر جدّت ز تن جدا

از شعله های خیمه دویدی به هر طرف
ای آشنا ، به خار بیابانِ نینوا

درد فراق و رنج اسیری و داغ دل
بود ارمغان زندگی‌ات ؛ تا به انتها

زهر جفا رسید؛ به داد دلت کنون
آری شدی ز سیل مصیبت دگر رها

کرّوبیان به غربت تو گریه می‌کنند
قبرت بدون شمع و چراغ است و، آشنا

بالاترین غریب بقیع و مدینه‌ای!
بی زائر است قبر تو ای حجت خدا

بیت الحَزن سروده ( شقایق ) به یادتان
دارد همیشه سوی شما ، دست التجا...

حمید رضازاده (شقایق)

از داغ تو ای یار علی! قلب جهان سوخت

در رثای سید محرومان رئیس جمهور شهیدمان

حضرت آیت‌الله رئیسی (ره)

از داغ تو ای یار علی! قلب جهان سوخت
رفتی و ز داغت دل هر پیر و جوان سوخت

ققنوس وش از سینه‌ی آتش چو ز دی پر
خاکسترت از ماتم این داغ گران سوخت

ای سید خیل شهدا ، در ره خدمت!
در وقت شهادت ز غمت، کوه، عیان سوخت

شب تا به سحر موج دعا بر لب‌ِمان بود
با رفتن تو ذکر و دعا بر لب‌ِمان سوخت

بشکست به دستان تو بت های تجمّل
اما تبرت ، بعد تو با آه و فغان سوخت

ای بت شکن عصر، دریغا که نماندی!
با رفتنت ای مَرد عمل! روح و روان سوخت

شد کاسه‌ی چشم همه خون در شب میلاد
ای خادم خورشید جهان! جان جهان سوخت

دل خواست بگویم که شهید است رئیسی
از هُرم نفس های غم آلوده، زبان سوخت

گفتی که منم خادم این مَردم مظلوم
برگرد که در راهِ تو چشم نگران سوخت

پژمرد (شقایق) ز غم داغ تو ای سرو
از مرثیه‌ام، دفتر و هم‌ کِلک و بیان سوخت

حمید رضازاده (شقایق)
۱۴۰۳/۲/۳۱

آمدی تا که جهان با تو منور باشد 

ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها مبارک باد.

(باب حاجات)

آمدی تا که جهان با تو منوّر باشد
پدرت مثل نبی صاحب کوثر باشد
با تو هر دختری از اوج فراتر باشد
خاک قم از قدمت قیمت گوهر باشد

تویی آن دختر دُردانه‌ی آل طاها
حرم فاطمه در صحن تو باشد پیدا

آمدی تا که پدر با تو سرافراز شود
باب حاجات، به روی همه کس باز شود
عشق، بار دگر از نام تو آغاز شود
سایه‌ات بر سر ما باعث اعجاز شود

آمدی تا به جهان درس کرامت بدهی
به دعاهای همه رنگ اجابت بدهی

آمدی خواهر خورشید ولایت باشی
زینب دیگری از نسل کرامت باشی
نور چشم پدر و مهر هدایت باشی
در کویر آمده و چشمه‌ی رحمت باشی

چشمه‌سار کرم و لطف مدامی بانو
فاطمه‌سیرت و معصومه‌مقامی بانو

حرم قدسی تو مأمن هر شاه و گداست
صحن آیینه‌ی تو جلوه‌گر نور خداست
شیعیان را حرم و گنبد تو قبله نماست
تا قیامت بخدا مِهر شما در دل ماست

باب جنت به حریم تو گشوده‌ست خدا
غزل ناب تو را نغز سروده‌ست خدا

شب میلاد تو تا عرش چراغان شده است
آسمان در قدمت آینه بندان شده است
ماه، در هاله‌ای از شرم تو پنهان شده است
کامل از آمدنت ماهِ خراسان شده است

دشت‌ها غرق (شقایق) شده از شوق وصال
دختری جز تو نبوده‌ست به این وجه کمال

حمید رضازاده (شقایق)