چو شمشیر ظفر بندد به دفع دشمنان حمزه

در مدح حمزه‌ی سیّدالشهداء (ع)

چو شمشیر ظفر بندد به دفع دشمنان حمزه
شود پیروز میدان در نبردی بی امان حمزه

شهیدان راست اول سیّد و سالار در اسلام
از آن در خاطر تاریخ باشد جاودان حمزه

سعادت بود با توفیق یارش در میانسالی
که اشهد بر زبان شد صاحب بخت جوان حمزه

رسول الله (ص) را تنها نه رزم آور یل میدان
که سرداری قوی عزم است و عمّی مهربان حمزه

سر و دست و دَم و دُم زآدم و حیوان به هم دوزد
به چالاکی رها چون می‌کند تیر از کمان حمزه

اگر چه در شکار شیر نام آور ، به رزمایش
قوی‌تر می‌نماید از دوصد شیر ژیان حمزه

به باطل چون هجوم آرد ز جیش حق به هم ریزد
نظام لشکری آماده از پیر و جوان حمزه

به هنگام جهاد لشکر دین ظاهر و باطن
امیرالمؤمنین (ع) را هم‌نبرد و هم‌عنان حمزه

اگر هند و ابوسفیان و وحشی، کوه هم باشند
فرو پاشند از هم چون شود سیل دمان حمزه

سراسر دشمنان خاموش و حیران در صف هیجا
پی تبلیغ دین وقتی که بگشاید زبان حمزه

بماند تا که توحید و نبوّت زنده‌ی جاوید
به هر میدان فداکاری کند تا پای جان حمزه

چو در جنگ احد فیض شهادت شد نصیب او را
به شادی (خوش عمل) ره بُرد در باغ جِنان حمزه.

"عباس خوش‌عمل کاشانی"

صبح صادق که می‌دمد دل من

"حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام"

(صبح صادق)

صبح صادق که می‌دمد دل من
سر خوش از باده‌ی حضور شود
از تماشای جلوه‌زار پگاه
مثل آیینه غرق نور شود

نغمه‌ی آسمانی توحید
می‌شود در فضا طنین‌انداز
می‌پَرد باز پلک دل که: خدا
کرده درهای آسمان را باز

می‌وزد از مناره عطر اذان
سمتِ این بارگاه نورانی
دل من با فرشتگان خدا
می‌پرد در فضای روحانی

به نماز ایستاده مُلک و مَلَک
اقتدا می‌کنم به حضرت او
جانم از شوق دوست سرشار است
دلم از گرمی محبّت او

آسمان و زمین به وقت قنوت
با من «أمّن یجیب» می‌خواند
فارغ از خویش و فارغ از عالم
دل من از حبیب می‌خواند

بیشتر از همیشه صحن و رواق
از شمیم حبیب سرشار است
حرمش بوی کربلا دارد
بس‌که از عطر سیب سرشار است

رنگ و بوی حسین را دارد
فطرت پاک او اگر حسنی‌ست
از فروزنده گوهرش پیدا‌ست
که تبار عقیق او ، یمنی‌ست...

در مدارش به گردش آورده‌ست
آفتاب وِلا ، سه اختر را
قدر او ، حُرمت دگر بخشید
«حمزه» و «طاهر» و «مطهّر» را

از سه خورشید، نور می‌گیرد
حرم با شکوه این وادی
حجّت هشتم و امام نهم
وز عنایات حضرت هادی

طائر پر شکسته‌ی ‌دل من
شده عمری کبوتر حرمش
مهرش از جان ما مبادا دور
وز دل ما ، جدا مباد غمش.

محمدعلی مجاهدی (پروانه)

ای داده جان به راه خدا حمزه

(حضرت حمزه سیدالشهداء)

«شیر نبرد»

ای داده جان به راه خدا ، حمزه
یار نبی، به وقت غزا ، حمزه

بودی به «جنگِ بدر» سپهسالار
بر دفع دشمنان خدا ، حمزه

ای بهترین ز نسل بنی هاشم
همچون علی ز شأن و صفا ، حمزه

در آسمان مَعرفتی بی شک ـ
رخشان‌تر از سُهیل و سُها ، حمزه

شیر نبرد عرصه‌ی هیجایی
ای فاتح الغزا ز قضا ، حمزه

از بُغض هنده همسر بوسفیان
آن زاده‌ی عناد و جفا ، حمزه !

کُشته شدی به «جنگ اُحد» زیرا
کُشتی ز بس ز خصم دغا... حمزه

شد سینه‌ات دریده به دستورِ
عفریته‌ی اسیر زنا ، حمزه

آن کس که بود جدّه‌ ی ناپاک ِ
شخص یزید بی سر و پا ، حمزه

شخصی که کُشت شاه شهیدان را
در سرزمین کرب و بلا ، حمزه

تو سینه‌ات دریده شد اما او...
بُبریده شد سرش ز قفا ، حمزه

ای نور چشم حضرت پیغمبر
ای یاور رسول خدا ، حمزه

خوانْدت نبی به نزد مسلمانان :
محبوب قلب خود ز وفا ، حمزه

مَدحت نگفته است کس آن گونه
که بوده است و هست سزا ، حمزه

باید تو را ستود و سخن‌ها گفت
چون لایقی به حمد و ثنا ، حمزه

نامت شده‌ست حک به دل تاریخ
«سیّد» به لوحه‌ی «شهدا» ، حمزه

بر (ساقیِ) غمین، نظری فرما
در رستخیز روز جزا ، حمزه...

سید محمدرضا شمس (ساقی)
1403/02/04