
(بیوگرافی)
شادروان میرزا محمد جیحون یزدی ـ متخلص به (جیحون) در سال 1216 خورشیدی در محلهی گازرگاه یزد زاده شد. نسبت او از سوی پدر به شاه شجاع، از امرای آل مظفر میرسد. در نوجوانی صرف و نحو عربی و علم عروض را آموخت. او به حرفهی حکاکی نیز مشغول بود. در دورهٔ جوانی وی چند سالی را در هند و پس از آن در بندرهای جنوب سپری کرد و سپس به عراق مهاجرت نمود.
زمانی که جیحون در شیراز بود، نزد فرهاد میرزا معتمدالدوله رفت و مورد توجه او قرار گرفت. با کمک فرهاد میرزا به تهران رفت و به حضور ناصرالدین شاه رسید. در اصفهان نیز ظلالسلطان را ستود و لقب تاجالشعرا را از او گرفت. برادر او سیحون یزدی پیشهی طبابت داشت و به تاج الاطبا ملقب بود. از دیگر ممدوحان تاجالشعرا میتوان به سهامالسلطنهی عرب، حاکم و سراجالملک پیشوا جمعه یزد اشاره کرد.
جیحون یزدى از شعراى آیینى در عصر ناصرى است. اگرچه او در غزل از سبک عراقى پیروى مىکند، ولى قالب شعرى او از لحاظ سبکشناسى، در سبک خراسانى شکل مىگیرد، به ویژه قصاید و مسمطات او که نشان مىدهد سرایندۀ آنها از ادامهدهندگان راه بانیان نهضت بازگشت ادبى است. وى در اغلب قالبها شعر سروده، ولى در سرودن مسمط و قصیده تواناتر است.
هنر جیحون در ترجیعبند و مسمطّات مؤثر است که در رثای خاندان عصمت سروده و با زبان شعر، تصویری روشن و غم آفرین از وقایع عاشورا آفریده است. مخمّس معروف او، با مدح مولای متقیان شروع میشود و با تصویری روشن از شهادت طفل کوچک پیشوا سوم خاتمه میپذیرد.
آثار :
از آثار جیحون میتوان به دیوان اشعار او اشاره کرد که شامل ستایش بزرگان زمانه است و در سال ۱۳۱۶ انجوی شیرازی در بمبئی هند آن را به چاپ رسانید. این دیوان دوبار در سالهای ۱۳۳۶ هجری شمسی و ۱۳۶۳ هجری شمسی در تهران به چاپ رسید و در مکتبخانههای آن زمان به عنوان کتاب درسی استفاده میشد. از دیگر آثار او مناقب و مراثی سالار شهیدان امام حسین (ع) و واقعهی کربلاست که هم به نثر و هم به نظم نگاشته شده است.
جیجون یزدی مجموعهای به نام «نمکدان» دارد که همانند پریشان قاآنی به سبک گلستان سعدی نگاشته شده است. اکنون همهٔ این آثار در کتابخانهٔ آستان قدس رضوی و کتابخانهٔ وزیری يزد قرار گرفته است.
جیحون یزدی، سرانجام در سال 1261 خورشیدی در 45 سالگی در کرمان فوت کرد و پیکرش در گورستان خواجه خضر کرمان به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
(چشمت)
چشمت به تیر غمزه، دلم را نشانه کرد
این لطف هم که کرد به مستی بهانه کرد
زاهد حدیث حور کند ای پسر می آر
مردانگی نداشت خیالی زنانه کرد
از پیر می فروش کرامت عجب مدار
عمری به صدق خدمت این آستانه کرد
گر دین و دل به گندم خالت دهم چه باک
آدم بهشت بر سر این گونه دانه کرد
دیشب حکایت از سر زلفت نمود دل
شب را دراز دید و هوای فسانه کرد
دردا که پیک های مرا حسن آن نگار
دیوانه کرد و باز به سویم روانه کرد
نقش رخ تو از دل (جیحون) نمیرود
این طرفه آتشیاست که در آب خانه کرد.
"جیحون یزدی"