
(بیوگرافی)
شادروان استاد حاج محمدرضا براتی ـ فرزند حجة الاسلام شیخ مهدی براتی ـ از وعاظ معروف که خانهاش محل رفت و آمد علما و طلاب و درس و بحث بود در مورخ 1320/8/27 در شهر مقدس قم ـ چشم به جهان هستی گشود.
وی پس از اتمام تحصیلات متوسطه به استخدام ادارهی برق قم درآمد و از کارمندان مسؤول و خدمتگزار و منشأ خدمات به اهل قم بود.
خود میگوید: "در دورهی دبیرستان گرایش شدیدی به ادبیات فارسی و آثار شعرا داشتم و در همین زمان قریحه و ذوق شاعری در من پدیدار گشت و حافظهام خوب بود، تا جایی که دروس ادبی را فقط يكبار که استاد میگفت به خاطر میسپردم و موضوع انشا را نیز در کلاس درس به صورت شعر در میآوردم و به استاد میدادم.
نخستین بار شعر معروف ناصر خسرو را با هفده بيت ساخته و تحویل استاد دادم. بیت ناصر خسرو این است:"
چو تو خود کنی اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم ، نیک اختری را
مرحوم براتی در سال 1342 به عضویت کانون ولی عصر (عج)، که به سرپرستی حجةالاسلام شیخ حسن نوری اداره میشد، درآمد و خود نیز برنامههای ادبی انجمن را عهده دار شد و در همان سال غزل گونهای به نام "پیام آزادی" در نشریهی "پیروزی در سایه شکست" منتشر کرد که مورد توجه قرار گرفت.
وی از اعضای برجستهی "انجمن ادبی محیط" به مدیریت استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه) و از چهرههای نام آشنا در قلمرو شعر آیینی بود. از این شاعر توانا مجموعهی دو جلدی اشعار به نام "برات بهشت" با موضوعات متنوع اهلبیت (علیهم السلام) اجتماعی، اخلاقی، دفاع مقدس، بسیج و ... به یادگار مانده است.
مرحوم براتی سرانجام در مورخ 1395/2/12 چشم از جهان فرو بست و به دیار باقی شتافت و پیکرش در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) در قم آرام گرفت.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
(شعر سنگ مزار)
دل لاله خاکستری شد ز داغ
ولی تا ابد روشن است این چراغ
چراغ هدایت که مشکات آن
بوَد روشن از نور این خاندان
مرا در دوعالم بس این افتخار
که فرزند بانوی والاتبار
به سوی (براتی) نگاهی کند
نگاهی سوی خاک راهی کند
ز دلبر نگاهی گر افتد به خاک
شود خاک ره ، گوهری تابناک
"شادروان حاج محمدرضا براتی"
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
(ترانهی عشق)
دلم ز دست شد ای مایهی امید بیا
به انتظار تو جانم به لب رسید بیا
ز شوق وصل تو در آسمان خاطر من
هزار اختر امّید صف کشید بیا
به اشک سرخ و رخ زرد من ببین که فراق
شکوفههای مرا در جوانه چید بیا
نیامدی همه امّید و آرزوی شباب
کنون که موی سیاهم بشد سپید بیا
قسم به سایهی سرو چمان بالایت
ز بار کوه فراقت قدم خمید بیا
مگر بشوق تو دل سر دهد ترانهی عشق
وگرنه سوز نهانش نفس برید بیا
پی نثار قدومت (براتی) از سر شوق
به دیده ، گوهر یکدانه پرورید بیا
"حاج محمدرضا براتی قمی"