سر زده یک غنچه ز دامان گل

«میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی مبارک باد.»

(حضرت عبدالعظیم)

سر زده یک غنچه ز دامان گل
لاله رخی زینت بستان گل

میوه ی جان حسن مجتبی
کز قدمش گشته جهان با صفا

او مه زیبای بنی هاشمی است
مصطفوی مرتضوی فاطمی است

گوهری از بحر رسول خداست
آینه دار همه آل عباست

نخل حسن داده صنوبر ثمر
وارث حلم حسن است این پسر

هست حریم حرمش چون بهشت
کرده ورا ساکن ری، سرنوشت...

اوست چو اجداد کریمش کریم
شبل علی، حضرت عبدالعظیم

هست روایت ز عزیز خدا
هادی دین زاده‌ی ابن الرضا

هرکه زیارت کند این شاه را
کرده زیارت حرم کربلا....

محمدحسین نجاریان (سالک)
۱۳۹۵/۱۰/۱۴

سلام و تهنیت از کردگار حیّ و قدیم

(حضرت عبدالعظیم)

سلام و تهنیت از کردگار حیّ و قدیم
به روح پاک تو ای شاهزاده عبدالعظیم

به علم و فضلِ تو شرع رسول می‌نازد
که خود حکیم و خبیر و محدّثیّ و علیم

سلام بر تو ز کرّوبیانِ عالَمِ قدس
از آنکه کرده عطایت خدای، قلب سلیم

ازین شرف که تو فرزند شاه دین، حسنی
دهند دل به ولایت دو صد مسیح و کلیم

به شهرری تو و در کربلا حسینِ شهید
پناه و ملجأ خَلقید زَامر ربِّ قدیم

به شهر ری نه همین نام تو بوَد مشهور
به حق که نام تو باشد سَمَر به هفت اقلیم

کسی ز قدر و مقام تو می‌شود آگاه
که همچو ما به رهت جان و سر کند تقدیم

به مِدحتِ تو مرا می‌رسد سروش از غیب
ز راه دل، سخنم روز و شب کنی تعلیم

ز درگه تو گدا، پادشاه برگردد
شود اگر چو من آگه‌ تو را ز طبع کریم

چنان به روی تو مشتاق گشته‌ام که به دل
مدام نقش جمال تو می‌کنم ترسیم

زمانه گر دَهَدَم مهلت، ای عزیز خدا
هزار نظم به نام تو می‌کنم تنظیم

ببوس (معجزه) آسا تو خاک درگه آن
امام‌زاده‌ی والایِ واجب‌ التّعظیم.

حیدرآقا تهرانی (معجزه)

ناگهان قید قیل و قال زدم 

حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)

ناگهان قید قیل و قال زدم
پرسه در عالم خیال زدم
به کتاب غزل که فال زدم
تا به اوج کرانه بال زدم

سرخوشم از همین طرب هایم
میخورم یک به یک رطب هایم

ماه روی زمین هویدا شد
خشکسالی بدل به دریا شد
بارور نسل پاک زهرا شد
مایه‌ی افتخار دنیا شد

پسری ذوالنعیم آمده است
شاه عبدالعظیم آمده است

به حضورت سلام یا سید
احترامی مدام یا سید
حرف من یک کلام یا سید
شاهی و من غلام یا سید

سایه‌ات بر سر محبان است
مثل ابری که غرق باران است

آمدی شهر ری گلستان شد
پایگاهی برای قرآن شد
حَرمت کربلای ایران شد
قبله‌ی مردمان تهران شد

کاش قبرم درین حرم باشد
ضامنم حضرت کرم باشد

سیدی از تبار زهرایی
ری شد از مقدمت مسیحایی
تا تو هستی نمی‌روم جایی
چون امیر قبیله‌ی مایی

گفته در شانتان گل زهرا
که تو هستی «وَلیُنا حَقٰا»

با ورودت صفا به پا کردی
حوزه‌ی علمیه بنا کردی
تو مرا بنده‌ی خدا کردی
شهر ری را تو کربلا کردی

شده‌ام از اهالی شَهرت
می‌برم فیض، از یَم بحرت

جان عالم فدای رضوانت
به فدای رواق و ایوانت
علمای زمانه حیرانت
طیب و حق‌شناس مهمانت

در حریمت چه لذتی بردم
از غذاهای حضرتی خوردم

چه رواقی چه گنبدی داری
خوش به حالت چه مرقدی داری
خادمان زبانزدی داری
سیل زوار بی‌حدی داری

حرف صحن و سرا شده، ای وای
صحبت از مجتبی شده، ای وای

کاش قبر حسن بنایی داشت
کاش هم صحن و هم سرایی داشت
کاش یک گنبد طلایی داشت
روضه خوانهای باصفایی داشت

ری کجا و بقیع خاک آلود
کاش هیأت مدینه مهمان بود

"حبیب باقرزاده"

افق فضل و شرف را قمری پیدا شد

مدح و میلادیه حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)

افق فضل و شرف را قمری پیدا شد
یا که در طور ولایت شجری پیدا شد
باز از بحر ولایت، گهری پیدا شد
نخل سرسبز ولا را ثمری پیدا شد

در سماوات و زمین جشن عظیم است امشب
عید میلاد کریم بن کریم است امشب


در ریاض علوی سرو روان این پسر است
نجل مولای کریمان جهان این پسر است
بهترین زاده‌ی ابنای جهان این پسر است
فخر دین، قبله دل، کعبه جان، این پسر است

اوست سروی که بوَد دامن هستی چمنش
صلوات همه بر حُسن حَسن در حَسنش


اهل فضل و شرف و علم زعیمش خوانند
خیل عبّاد همه عبد عظیمش خوانند
صاحبان کرم و جود، کریمش خوانند
آیت رحمت رحمان و رحیمش خوانند

اوست ماهی که بر ابنای زمان می‌تابد
نورش از ری به همه خلق جهان می‌تابد


قامتش سرو و لبش کوثر و رویش ماه است
زائر مرقد او ، زائر ثارالله است
حرمش کعبه‌ی آمال دل آگاه است
حَسنی حُسنش، بر خلق چراغ راه است

خاص و عامند ز هر سوی رهین کرمش
دل صد قافله سرگرم طواف حرمش


نعمت سایه‌ی این دسته گل عترت را
بر شما داده خدا این شرف و رفعت را
اهل ری قدر بدانید چنین نعمت را
فیض همسایگی تربت آن حضرت را

بال جبریل زده سایه به بام و درتان
این شما ، این حرم زاده‌ی پیغمبرتان


یا حجاز است و بُوَد کعبه جاویدانش
جان من، جان همه خلق جهان قربانش
ری سپهر و حرم اوست مه تابانش
برتر از عرش بُوَد بارگه و ایوانش


دوست دارم که شب و روز ز لطف و کرمش
پر زند مرغ دلم یکسره سوی حرمش


آیه‌ی وحی درین خانه کتابت دارد
زیر این قبّه دعا کن که اجابت دارد
زائر او به‌خدا فیض قرابت دارد
در و دیوار حرم نقش نجابت دارد

ماه صد انجمن اینجاست خدا می‌داند
آفتاب حسن اینجاست خدا می‌داند


خاک درگاه تو بر درد دل خسته شفاست
سر به خاک حرمت گر نگذاریم جفاست
ای گل باغ حسن! عطر تو بر روح صفاست
کرم و جود تو بر ما به عیان و به خفاست

«ما به این در، نه پی حشمت وجاه آمده‌ایم»
«از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ایم»


حُسن پیدای حَسن سرّ نهان حسنی
بلکه جانان همه خلق و تو جان حسنی
تو به باغ دل ما سرو روان حسنی
نخل طاها و گل عطرفشان حسنی

ما به خاک حرمت روی نیاز آوردیم
حاجت خویش به درگاه تو بازآوردیم


عصمت فاطمه و عزّت حیدر داری
تو مقام از سخن مدح ، فراتر داری
تو عطا و کرم آل پیمبر (ص) داری
ز حسین و ز حسن جلوه‌ی دیگر داری

جان به قربان تو ای سید پاکیزه سرشت!
شهر ری از تو بهشت است بهشت است بهشت


به تو و عزّت آبای کرامت سوگند
به خدا و به رسول و به امامت سوگند
به جلال و به کمال و به مقامت سوگند
به نماز و به قعودت ، به قیامت سوگند

تو که سایه، به سر خلق دو عالم فکنی
چه شود گر نگهی جانب (میثم) فکنی

غلامرضا سازگار (میثم)

صبح صادق که می‌دمد دل من

"حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام"

(صبح صادق)

صبح صادق که می‌دمد دل من
سر خوش از باده‌ی حضور شود
از تماشای جلوه‌زار پگاه
مثل آیینه غرق نور شود

نغمه‌ی آسمانی توحید
می‌شود در فضا طنین‌انداز
می‌پَرد باز پلک دل که: خدا
کرده درهای آسمان را باز

می‌وزد از مناره عطر اذان
سمتِ این بارگاه نورانی
دل من با فرشتگان خدا
می‌پرد در فضای روحانی

به نماز ایستاده مُلک و مَلَک
اقتدا می‌کنم به حضرت او
جانم از شوق دوست سرشار است
دلم از گرمی محبّت او

آسمان و زمین به وقت قنوت
با من «أمّن یجیب» می‌خواند
فارغ از خویش و فارغ از عالم
دل من از حبیب می‌خواند

بیشتر از همیشه صحن و رواق
از شمیم حبیب سرشار است
حرمش بوی کربلا دارد
بس‌که از عطر سیب سرشار است

رنگ و بوی حسین را دارد
فطرت پاک او اگر حسنی‌ست
از فروزنده گوهرش پیدا‌ست
که تبار عقیق او ، یمنی‌ست...

در مدارش به گردش آورده‌ست
آفتاب وِلا ، سه اختر را
قدر او ، حُرمت دگر بخشید
«حمزه» و «طاهر» و «مطهّر» را

از سه خورشید، نور می‌گیرد
حرم با شکوه این وادی
حجّت هشتم و امام نهم
وز عنایات حضرت هادی

طائر پر شکسته‌ی ‌دل من
شده عمری کبوتر حرمش
مهرش از جان ما مبادا دور
وز دل ما ، جدا مباد غمش.

محمدعلی مجاهدی (پروانه)

ای دامن مدینه‌ی ری ، کربلای تو

(شاه عبدالعظیم)

ای دامن مدینه‌ی ری ، کربلای تو
ای اهل فیض تشنه‌ی جام ولای تو

ریحانه‌ی امام حسن ، سیدالکریم
ای اوفتاده جود و کرامت به پای تو

مدح تو را امام زمان تو گفته است
من کیستم که مدح بگویم برای تو

نجل کریم آل محمّد ، تویی تویی
تنها نه اهل ری همه عالم گدای تو

ماه حسن ، که نور گرفتند اهلبیت
از آفتاب روی محمّد نمای تو

جسم مطّهر تو و آغوش خاک ری
بردار سر که در دل ما هست جای تو

آیات وحی در نفس روح پرورت
علم حدیث در سخن دلربای تو

بر اهل ری نه ، بر همه عالم وجود
واجب بوَد زیارت صحن و سرای تو

بر زائری درود که گردد به دور تو
بر شاعری سلام که گوید ثنای تو

بر اهل ری سلام که همسایه‌ی تواند
بر شهر ری درود که شد نینوای تو

در موج فتنه‌های اجانب خدا گواست
ایران نیازمند بوَد بر دعای تو

نبوَد عجب که هر شب و روز اولیای حق
آرند سجده بر حرم با صفای تو

بیمار ناامید ز درمان ، به صد امید
رو آورد به جانب دارالشّفای تو

بوی بقیع می‌وزد از خاک تربتت
ای نجل مجتبی! که دوعالم فدای تو

پرواز می‌کند دل اهل ولا ، مدام
چون مرغ جان به جانب دارالولای تو

همچون کبوتران حریمت فرشتگان
گردند دور گنبد و گلدسته های تو

با مکتب ائمه‌ی اطهار آشناست
هر کس به هر طریق شود آشنای تو

تو سیدالکریمی و ما سائل درت
بسته به هم حوائج ما و عطای تو

دردا که از جنایت عباّسیان دون
هر صبح و شام خون جگر شد غذای تو

ترک مدینه گفتی و وارد به ری شدی
ری هم گریست بر تو و بر انزوای تو

گرد عزا نشست به رخسار اهل ری
در خاک تیره رفت چو قدّ رسای تو

شوّال شد محرّم و ری گشت کربلا
در روز رحلت تو و بزم عزای تو

پرواز کرد روح شریفت ز تن ولی
دیگر نشد بریده گلو از قفای تو

تشییع گشت پیکر پاکت به احترام
خورشید نی نگشت رخ دلربای تو

پیچیده شد درون کفن جسم اطهرت
دیگر نشد حصیر ، کفن از برای تو

بر خاک سر نهادی و دیگر کسی نزد
چوب جفا به لعل لب جانفزای تو

تا چشم ابر ، باران ریزد به پای گل
(میثم) هماره اشک فشاند به پای تو

غلامرضا سازگار (میثم)

آریم رو به سوی تو یا سیدالکریم

(همای بلند آشیان)

آریم رو به سوی تو یا سیدالکریم
ماییم و عشق روی تو یا سیدالکریم

نور ولا ، اگر که بتابد به جان ما
باشد ز نور روی تو یا سید الکریم

هر لحظه ، ای همای بلند آشیان دل
جان پر کشد به کوی تو یا سیدالکریم

تا در حریم یاد تو لب باز می‌کنم
باشم به گفتگوی تو یا سیدالکریم

من باده‌ی ولای علی را به صبح و شام
می‌نوشم از سبوی تو یا سیدالکریم

آری اگر که حاجت ما می‌شود روا
باشد ز آبروی تو یا سیدالکریم

این حُسن خُلق مردم ایران زمین ما
باشد ز خُلق و خوی تو یا سیدالکریم

عبدالعظیمی و خَلَف پاک مجتبی
نابود باد عدوی تو یا سیدالکریم

هر شب (فراز) با گل نور نگین ری
آید به جستجوی تو یا سیدالکریم

محمدتقی مردانی (فراز)

به دیوار و در این بیت توحید

(درگه پر نور و طاهر)

به دیوار و در این بیت توحید
فروغ عترت و قرآن توان دید

بود این بارگاه روح پرور
حریم یک تن از آل پیمبر

در این جا قبر مولایی کریم است
مزار حضرت عبدالعظیم است

به اولاد حسن، او فخر و زین است
که زوارش کمن زار الحسین است

چو این جا شد چراغ عشق روشن
به دل ها این حرم شد پرتو افکن

بود این درگه از ابواب رحمت
در ِ باغی ست از گلزار جنت

که اشک عاشقان، شد جویبارش
نمی گردد خزان ، هرگز بهارش

تو ای زائر به تعظیم شعائر
ببوس این درگه پر نور و طاهر

بیا این جا به اشک خود وضو کن
بیا جان خود این جا شستشو کن

بپا خیز و بخوان اذن دخولش
اجازت از خداگیر و رسولش

به اذن حیدر و زهرای اطهر
به اذن یازده معصوم دیگر

قدم چون می نهی داخل از این در
بگو بسم الله و الله اکبر

زند چون حلقه بر این در گدایی
به گوش جان او آید ندایی

که ای سائل دعایت مستجاب است
محب آل عصمت کامیاب است

بخواه از رحمت حق آن چه خواهی
که بی حد است الطاف الهی

(حسان) اینجا مطاف مؤمنین است
درِ گل زار جنت ، در زمین است.

حبیب الله چایچیان (حسان)

یا سیدالکریم که در ری مقام توست

"به مناسبت ۱۵ شوّال سالروز رحلت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام"

🌹 یا سیّدالکریم سلام الله🌹

یا سیّدالکریم که در ری مقام توست
هر صبح و شام خیل ملک در سلام توست

تو راوی حدیث امامان ثالثی
از سوی ما مضاعف از آن احترام توست

دل می برد ز پیر و جوان هر سحرگهان
گلبانگ مرغ عشق که در طوف بام توست

فیض زیارت ابی عبدالله الحسین
برد آن که زائر حرم مستدام توست

ای راوی صدیق احادیث معتبر
احلی من العسل به روایت کلام توست

ای در کرامت و عظمت شبه مجتبی
عبدالعظیم زان شرف افزای نام توست

تا در حریم آل علی معتکف شدی
آکنده از شمیم ولایت مشام توست

شرب طهور معرفتم بخش جرعه‌ای
کان ناب خوشگوار دمادم به جام توست

اعزاز یافت در برت ای شاه ! تا ابد
"عباس خوش‌عمل" که غلامِ غلام توست.

"عباس خوش‌عمل کاشانی"

ای آنکه ری ز نام تو گردیده نامور

«میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی مبارک باد»

(شاهِ ری)

ای آن که «ری» ز نــام تـو گردیده نـامــوَر
زیبــنده است مــدح و ثنــایت ز هر نظـــر

ای در مقــام و عـِـلم ، چو اختـر به آسمان
ای پـُـرفــروغ ـ شمــع شبـستان شـیعیــان

وقتی زیــارت حـرمـت همچو کــربــلاست
یعنی که بــارگــاه تو گنجیــنه‌ی شِفــاست

بـا مَعــرفـت کسی کــه ببــوسـد تـــراب تو
حـاجـت‌روا شود به یقیـــن، در رکــــاب تو

خــاکِ ری از وجــود تــو گــردیــده کیمیــا
مِس را غبــــار درگـــه تــو می‌کنـــد طـــلا

دل بسته بود چونکه به ری اِبن سعـدِ دون
در حسرتش ز بـُـرج طمــع گشت سرنگـون

هـــرگــز نخورد گنــدمی از خـاکِ پـاکِ ری
هرچنــد بــود شـیفتـه و سـیــنه چـاکِ ری

اما تو شـــاهِ ری شــدی و ری شد اســتوار
چون مـَـرقــد تو گشت درین خاک پـایـدار

درکِ چهــار امــام چو کردی به لطف حـق
اعمـال و عـِـلم تـو به یقین گشـت منطبـق

فرمود چون امـام، به اصحاب، در غیــاب
دارند اگر سـؤال، از ایشان، دهـی جــواب

یعنی کـه احتــرامِ تو شایسـته و سزاست
این گفته‌ی امـام دهـم ، سبط مصطفاست

بــا احتـــرام ، ســر بنهـــم بـــر تــــراب تو
چون واجب است بوسه به خاک جناب تو

یــا سَــیّدالکـــریم ، کـه بحـــر کـــرامتــی!
یــا سَــیّدالعظیــم ، کـه نـــور هـــدایتــی!

بـر (ساقی) شکسـته‌دل از لطـف کن نظــر
ای آن که «ری» ز نــام تـو گردیده نـامــوَر

سید محمدرضا شمس (ساقی)
1401/08/01