بالد بر آسمان شرف، آستان قم

«السلام علیك یا فاطمة المعصومة»

(آسمان قم)

بالد بر آسمان شرف، آستان قم
ساید بر آستان تو سر، آسمان قم

درگاه توست مرکز دارالفنون علم
طلاّب دین کواکبی از کهکشان قم

در پیشگاه حضرت معصومه صبح و شام
بیزد گهر مدّرس گوهرفشان قم

سبقت ز ساکنان حریم خدا بَرند
از راه دوستی علی، عارفان قم

چون پای اهل علم بر این خاک می‌رسد
ای دل به جان ببوس تو هم خاکدان قم

ای درّ پُربها که به قم گشته‌ای مکین
کردی ز خلد باز دری در مکان قم

سر عاکفان کعبه‌ی یزدان به‌جان نهند
بر آستان قدسِ ملک پاسبان قم

الفاظ، در معانی مدح تو قاصر است
ای نازنین که جسم تو باشد روان قم

آید اگر خلیل پیمبر در آن حرم
نبوَد شگفت گر شود از عاکفان قم

چشم دلم ز گرد ضریح تو روشن است
آری چه توتیا بوَد این ارمغان قم

زاسرار دوست نیست کس آگه بغیر دوست
زین افتخار گشته دلم رازدان قم

خواهم ز حق که موقف پنجه هزار سال
اذنم دهم که شرح دهم داستان قم

طالب هماره چشم به مطلوب باشدش
ای تو رجوع مطلب من در بیان قم

من همچو موم ز آتش دل آب گشته‌ام
تا همچو شمع سوختم از ترجمان قم

گر بلبل روان من از تن برون شود
پرواز می‌کنید سوی گلسِتان قم

ای مدّعی به بال و پرم سنگ غم مزن
هستم کبوتر حرم آشیان قم

اهل جهان به دار جهان بسته‌اند دل
گویی مرا جهان نبوَد جز جهان قم

هر کس درین زمانه زمانی‌است شادمان
شاد آن که یافت خرّمی جاودان قم

بر دیده‌ای که ناظر روی تو گشته است
باغی است از بهشت برین بوستان قم

تا خرگه جلال تو در شهر قم زدند
خلق‌اند میهمان و تویی میزبان قم

آن کاو ز خوان لطف تو طعمی چشیده است
داند به از نعیم جِنان، آب و نان قم...

ای نور حق عزیز نبی زاده‌ی بتول!
از عزّ و شأن توست همه عزّ و شان قم

موسی نی‌ام به طور مرا نیست حاجتی
چون دیده ام فروغ رخت در میان قم

یزدان ذوالجلال کلید بهشت را
بدهد به دیده، روشنی زائران قم

موسی صفت به طور مقامت کنم طواف
چون خلوت خداست عیان در مکان قم

تا آشیان آل محمّد (ص) به قم بوَد
مرغ دل است طایر عرش آشیان قم

چون آرزوی کعبه‌ی مقصود باشدم
آیم به روضه‌ات شوم از عاکفان قم

بیرون نگشتی آدم و حوّا ز خلد اگر
آن مایه خلد داشت که دارد جنان قم

از عرش تا به فرش بوَد زیر سایه‌ات
ای آن که هست قبّه‌ی تو سایبان قم

در کویت ار نشد به رهت خاک می‌شوم
تا بگذرد ز تربت من، کاروان قم

خود بوی آشنا شنوم آن زمان که من
بینم به شهر خویشتن از مردمان قم

شد (معجزه) چو دور ز کویت به گریه گفت:
ای خوش به حال مردم روشن روان قم .

حیدرآقا طهرانی (معجزه)

تو اى حبيبه‌ی حق! جلوه از خدا دارى

«السلام علیك یا حضرت معصومه»

(حبیبه‌ی حق)

تو اى حبيبه‌ی حق! جلوه از خدا دارى
كه سوى خويش همه چشم ماسوى دارى

به چرخ حشمت و اجلال بيشتر از مهر
به پيش ديده‌ی اهل صفا ضيا دارى

تو آشنا نشوى گرچه به كسى از قدر
ولیک در همه عالم تو آشنا دارى

به زائرين حريم خود اى ستوده خصال
نظر ز راه محبت جدا جدا دارى

به یک نگاه مس قلب ما طلا سازى
تويى كه با نظر خويش كيميا دارى

به هر كه مى‌نگرم جانب تو روى آرَد
تو خود نظر مگر از لطف سوى ما دارى

از آن كه دختر موسى بن جعفرى بخدا
كنند مدح تو گر تا به حشر جادارى

حیدرآقا تهرانی (معجزه)

بهشت چون ز حَریمِ تو هشت در دارد

مدح حضرت معصومه (س)

بهشت چون ز حَریمِ تو هشت در دارد
چگونه دل ز حریمِ تو چِشم بَردارد

اَگر که عرشِ بَرین را هزار کُنگره است
هزار کُنگره قدرِ تو بیشتَر دارد

به پایگاه مَقامت نمی‌رسد آن کس
که همچو شهپرِ جبریل، بال و پَر دارد

به پای دوست توانَد سَر افکند شب ها
به دست هر که چو ما دامنِ سَحر دارد

میان سینه کسی راست کعبه‌ی مقصود
که روز و شب پی دیدار چشمِ تر دارد

هزار مرحله را طی کند به وادی عشق
اگر کسی ز سرِ صدق پای، بردارد

به سَر هوای نشستَن به پای سَروَش نیست
کسی که چشم به پای تو تا به سَر دارد

نگاهِ (معجزه‌) آسای تو نمی‌دانم
برای بُردنِ دِل‌ها چه در نظر دارد.

حیدرآقا تهرانی (معجزه)

سلام و تهنیت از کردگار حیّ و قدیم

(حضرت عبدالعظیم)

سلام و تهنیت از کردگار حیّ و قدیم
به روح پاک تو ای شاهزاده عبدالعظیم

به علم و فضلِ تو شرع رسول می‌نازد
که خود حکیم و خبیر و محدّثیّ و علیم

سلام بر تو ز کرّوبیانِ عالَمِ قدس
از آنکه کرده عطایت خدای، قلب سلیم

ازین شرف که تو فرزند شاه دین، حسنی
دهند دل به ولایت دو صد مسیح و کلیم

به شهرری تو و در کربلا حسینِ شهید
پناه و ملجأ خَلقید زَامر ربِّ قدیم

به شهر ری نه همین نام تو بوَد مشهور
به حق که نام تو باشد سَمَر به هفت اقلیم

کسی ز قدر و مقام تو می‌شود آگاه
که همچو ما به رهت جان و سر کند تقدیم

به مِدحتِ تو مرا می‌رسد سروش از غیب
ز راه دل، سخنم روز و شب کنی تعلیم

ز درگه تو گدا، پادشاه برگردد
شود اگر چو من آگه‌ تو را ز طبع کریم

چنان به روی تو مشتاق گشته‌ام که به دل
مدام نقش جمال تو می‌کنم ترسیم

زمانه گر دَهَدَم مهلت، ای عزیز خدا
هزار نظم به نام تو می‌کنم تنظیم

ببوس (معجزه) آسا تو خاک درگه آن
امام‌زاده‌ی والایِ واجب‌ التّعظیم.

حیدرآقا تهرانی (معجزه)

رواق دختر موسی بن جعفر است اینجا

در منقبت حضرت معصومه (س) و روضه‌ی منّور قم

رواق دختر موسی بن جعفر است اینجا
حریم فاطمه بنت پیمبر است اینجا

در بهشت برین گر طلب کنی بخدا
ببوس با ادب آن را که آن در است اینجا

زمین قم بِه مَثَلْ چون صدف بود ، آری
وجود حضرت معصومه گوهر است اینجا

ببند عقد نماز اندر این مقام رفیع
که جای گفتن الله اکبر است اینجا

مخوان به خُلد برینم ز کوی او واعظ
برای من ز دو صد خلد برتر است اینجا

حبیبهٔ حق و ریحانهٔ رسُول و علی
یگانه دختر زهرای اطهر است اینجا

ببوُس از سر صدق و صفا ضریحش را
که مورد نظر حیّ داور است اینجا

مسیح زنده شود در حریم این بانو
عجب ز فیض دمش روح پرور است اینجا

ز یمن موکب اجلال فاطمه ، بنگر
که دُرِّ تاج سر هفت کشور است اینجا

فروغ روضهٔ او پرتوافکن است به مهر
چرا که مطلع خورشید انور است اینجا

اگر بدیده ی ادراک بنگری بینی
که مهر و ماه هم از ذرّه کمتر است اینجا

از آن شدند سلاطین، مقیم در کویش
که خاک درگه از زیب افسر است اینجا

کند به درگه او سجده صبحدم خورشید
که از فروغ ولایت مُنّور است اینجا

اگر تجلّی حق بینی از در و دیوار
عجب مدار که دخت پیمبر است اینجا

تبارک الله از این روضه ی بلند رواق
که از تصوّر و از وصف برتر است اینجا

برو طهارت دل کن بیا به روضه ی او
که جای مردم پاک و مطهّر است اینجا

از آن پناه به کوی تو آرم ای بانو
که فیض روح ز لطف میسّر است اینجا

مرا که نام بود "حیدر" آمدم به درت
چرا که نور دو چشمان حیدر است اینجا

زمین قم شده روشن از آن به غیب و شهود
که نور حق به جمالت برابر است اینجا

ز آفتاب قیامت ، غمی نخواهد بود
مرا که سایه ی لطف تو بر سر است اینجا

سزد که (معجزه)! قم همچنان بهشت بود
چرا که دختر موسی بن جعفر است اینجا

حیدرآقا تهرانی (معجزه)

زندگینامه و اشعار حیدرآقا تهرانی «معجزه»

https://uploadkon.ir/uploads/585b15_25حیدر-آقا-تهرانی-معجزه-.jpg

(بیوگرافی)

شادروان حیدرعلی تهرانی (عابد نهاوندی) متخلص به (معجزه)، زاهد، و شاعر دوران معاصر و فرزند ارشد حکیم «حاج مرشد چلویی» در سال 1291 خورشیدی ـ در تهران به دنیا آمد. وی در آغاز جوانى در راه سیر و سلوک عرفانى گام نهاد و در وادى تصوف وارد شد و چون ذوق و قریحه‌ی شاعرى داشت با زبان شعر، افکار و اندیشه‌‏هاى عرفانى خود را بیان مى‌‏نمود.

وی در مقدمه‌‌ی کتاب منظوم نهج‌البلاغه می‌نویسد: «بنده‌ی امیدوار یکی از دلدادگان علی(ع) و بیاناتش هستم که به مقدار درک خود در حق آن حضرت معرفت پیدا نمودم و تا خود را شناخته‌ام مهر و عشقی از ائمه اطهار(ع) همواره در خود احساس کرده گاه‌وبیگاه به سرودن اشعار مشغول بوده‌ام و چند جلد کتاب در این زمینه به طبع رساندم اکنون در آستانه هشتادسالگی با جسم و چشمی ضعیف بخش‌هایی از کتاب نهج‌البلاغه حضرت علی(ع) که شامل ۶۴ خطبه و ۱۴۰ کلمه قصار است را با کمال سادگی منظوم ساختم به امید آنکه هم خود از آن بهره‌مند شوم و هم خدمتی به اهل ذوق و دوستان آن امام همام کرده باشم»

آثار :

وی متجاوز از ۴۰ اثر در عرفان و علوم و معارف الهی را به‌صورت نظم و نثر درآورده است که اغلب آن‌ها به چاپ رسیده است.

از آثار او کتاب‌های:

باب الولایه،
قدرت‌نمایی علی(ع)،
معجزه حافظ،
گلچین سعدی،
شرح مخمس،
حدیقه العرفان،
نظم نهج‌البلاغه،
لمعات عشق (در مدح و منقبت حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها) و آثار دیگری است که منتشر و در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.

حیدر آقا سرانجام در اسفندماه 1367 در تهران چشم از جهان فروبست و به لقای معبود پیوست و پیکرش در آرامستان بقیع ـ واقع در قم به خاک سپرده شد.

روحش شاد و یادش گرامی باد.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

(گوهر عرفان)

دختر سلطان امکان حضرت معصومه است
خواهر شاه خراسان حضرت معصومه است

چون بود از خاندان وحی آن عالی نسب
عالِم اسرار قرآن حضرت معصومه است

گوهر ایمان منوّر می‌شود با مهر او
پرتو انوار ایمان حضرت معصومه است

چون بوَد محبوبهٔ حق عرش رحمان قلب اوست
محرم خلاق سبحان حضرت معصومه است

زائرین روضه‌اش را ای صبا از من بگو :
با خبر از سرّ پنهان حضرت معصومه است

یافت چون در دامن بحر ولایت پرورش
گوهر دریای عرفان حضرت معصومه است

گفته‌ام بسیار گر چه وصف ذاتش را ولی
هر چه گویم برتر از آن حضرت معصومه است

از سروش غیب ، بشنیدم سحرگاهان که گفت :
(معجزه) محبوب یزدان حضرت معصومه است

حیدرآقا تهرانی (معجزه)