در دیار بی نشانی آشیان داریم ما
(اسرار نهان)
در دیار بی نشانی آشیان داریم ما
خویش را پنهان ز چشم این و آن داریم ما
هیچ دانی مُهر خاموشی چرا بر لب زدیم
در درون سینه اسراری نهان داریم ما
راه بر گنج سعادت ما به همت بردهایم
تا نپنداری که آن را رایگان داریم ما
خون دل از جور نادان میخورد دانا بلی
عقدهها در سینه از این داستان داریم ما
لحظهای غافل شدن، عمری پشیمان گشتن است
این حقیقت را همیشه بر زبان داریم ما
پنبهی غفلت بوَد در گوش ما، موی سپید
ماجرای این سیهروزی از آن داریم ما
گمرهان را رهبری کردیم (واجد) بی دریغ
شعله بر جان چون چراغ کاروان داریم ما
حاج اکبر دخیلی قمی (واجد)
+ نوشته شده در سه شنبه چهارم مرداد ۱۴۰۱ ساعت 1:37 توسط شمس (ساقی)
|
به نـام خــــداونـد شعـــر و ادب