(ابلیس)

ابلیس ، مرا رها نکردی
ترک گنه و جفا نکردی

هر وقت به ما رسیدی اول
جز حلقه به گوش ما نکردی

ما را سر سجده بوسه دادی
درد دل ما دوا نکردی

با دشمن خود که دشمنی تو
با دوست چرا وفا نکردی

من از تو رمیده‌ام به کلی
اما تو مرا رها نکردی

از کُنهِ ضمیر من جدا شو
تا هستِ مرا فدا نکردی

خواندم دو" اَعوُذ و بِسمِل" امروز
در باغ دلم صفا نکردی

دیدی که مرا خدا حفیظ است
باز آمدی و حیا نکردی

کوشش بنموده‌ای ، ولیکن
ما را ز خدا ، جدا نکردی

یک بار نگو دروغ و بشنو
ابلیس تو کی خطا نکردی؟

هر گه که زمان به دستت افتاد
بی شک ز خطا اِبا نکردی

"بانو پروین اسحاقی"