اختیار از خود ندارد ناگزیری مثل تو
(مثل تو)
اختیار از خود ندارد ناگزیری مثل تو
منصب فرمانبری دارد وزیری مثل تو
سکه از دشمن بگیر و باز کن دروازه را
این خیانت برمیآید از اجیری مثل تو
جز به دست آوردن مشتی لجن چیزی ندید
هرکه تور انداخت در جوی حقیری مثل تو
هرکسی گیر تو افتاد از خودش بیزار شد
آب را گِل کرد دام آبگیری مثل تو
کی سراغ از غنچه دارد شورهزاری اینچنین
از شکوفایی چه میداند کویری مثل تو
در پی صید غزالی تیزپایم، دور شو
میگریزند، آهوان از گرگ پیری مثل تو
دیدمت همسفرهی کفتارهای مردهخوار
سگ درین صحرا شرف دارد به شیری مثل تو
دور باد از ببرهای سرفرازی مثل ما
دوستی با خوکهای سربهزیری مثل تو
"فاضل نظری"
+ نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم خرداد ۱۴۰۴ ساعت 0:9 توسط شمس (ساقی)
|
به نـام خــــداونـد شعـــر و ادب