تا خط به دور ماه رخت هاله بسته است
(رمیده دلان)
تا خط به دور ماه رخت هاله بسته است
از هاله مه به حلقهی ماتم نشسته است
راهی به حق ز هر دلِ در خون نشسته است
این در به روی گبر و مسلمان نبسته است
غافل مشو ز پاس دل بیقرار ما
کاین مرغ پرشکسته قفسها شکسته است
گردون نظر به بیبَصران بیشتر کند
زنگی هلاک آینهی زنگ بسته است
خطّ امان ز تیغ حوادث گرفته است
آزادهای که بند علایق گسسته است
از مرگ و زندگانی ما عشق فارغ است
دریا، دلی به موج و حبابش نبسته است
رگهای جان بادهکشان در کشاکش است
امروز باز رشتهی سازی گسسته است
خواهد ثواب بتشکنان یافت روز حشر
سنگیندلی که توبهی ما را شکسته است!
نتوان به ما رسید ز غمّازی نشان
نقش پی رمیدهدلان جسته جسته است
خون گریه میکند در و دَیّار روزگار
تا شیشهی دل که خدایا شکسته است
(صائب) گشودهاند به رویش درِ بهشت
هرکس زبان ز نیک و بدِ خلق بسته است.
«صائب تبریزی»
+ نوشته شده در چهارشنبه نهم مهر ۱۴۰۴ ساعت 0:9 توسط شمس (ساقی)
|
به نـام خــــداونـد شعـــر و ادب