(قبیله‌ی عشق)

هزار حسن عبادت، نه زشتی عمل است
متاع من، دل مجذوب و مستی ازل است

یکی است نقد حکیمان و ، حسن نادانان
هرآنچه در کتب حکمت است در مَثل است

کسی که گشته به تقلید آدمی سیرت
نه آدمی‌است، همان باز، آدمی بَدل است

به جنگ زاهد و صوفی خوشم به گلشن او
میان بلبل و زاغ چمن، همان جَدل است

من از حدوث و قِدم خامشم، ولی گویم
نظیر، عدّت آینده ، عهد ماازل است

قصیده نظم هوس پیشگان بود (عرفی)
تو از قبیله‌ی عشقی! وظیفه‌ات غزل است.

«عرفی شیرازی»