سعی کردم که شود یار ز اغیار جدا
(دیدهی خونبار)
سعی کردم که شود یار ز اغیار جدا
آن نشد عاقبت و من شدم از یار جدا
از من امروز جدا میشود آن یار عزیز
همچو جانی که شود از تن بیمار جدا
گر جدا مانم از او خون مرا خواهد ریخت
دل خون گشته جدا، دیدهی خونبار جدا
زیر دیوار سَرایش تن کاهیدهی من
همچو کاهیاست که افتاده ز دیوار جدا
من که یک بار به وصل تو رسیدم همه عمر
کی توانم که شوم از تو به یکبار جدا؟
دوستان، قیمت صحبت بشناسید، که چرخ
دوستان را ز هم انداخته بسیار جدا
غیر آن مَه، که (هلالی) به وصالش نرسید
ما در این باغ ندیدیم گل از خار جدا .
«هلالی جغتایی»
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم مهر ۱۴۰۴ ساعت 11:44 توسط شمس (ساقی)
|
به نـام خــــداونـد شعـــر و ادب