(گرمجوشی)

امشب به کلبه‌ی ما ، کس پا نمی‌گذارد
تنها غم تو ما را ، تنها نمی‌گذارد

امروز از رفیقان، غفلت مکن که فردا
دور زمانه ما را ، با ما نمی‌گذارد

یک لحظه خوش نشستن، مفهوم زندگانی است
این آز و آرزوها ، دردا نمی‌گذارد

اندیشه‌ی دل ما ، تقوی و پارسایی است
ناز و کرشمه‌ی او ، امّا نمی‌گذارد

از ناله عاشقان را ، بیجا مکن ملامت
كآن فتنه طاقتی در ، دل‌ها نمی‌گذارد

از شوق پای‌بوسی، سر خاک شد به راهش
اما به خاک ما هم ، او پا نمی‌گذارد

(نظمی) ز شهر تبریز، آسان بوَد بریدن
لیکن به گرمجوشی، «شیدا» (۱) نمی‌گذارد.

"علی نظمی تبریزی"

۱ - یحیی شیدا : یکی از شعرای تبریز است.