(گناه بی حساب)

دل مرا ز جفا ، دلبرم کباب کند
بریزدش، نمک و مزّه‌ی شراب کند

پی طبیب برای دلم عبث نروید
که در معالجه، لقمان مرا جواب کند

کسی مؤاخذه‌ی خون من از او نکند
که او جنایت ازین‌گونه بی‌حساب کند

نموده جسم مرا پایمال لشکر غم
به ماتمم ز جفا دست و پا خضاب کند

طراز کشور حسنش نگر کز آبادی
عمارت دل عشاق را ، خراب کند

مَه دو هفته ز خجلت، سر افکنَد در پیش
اگر که چهره عیان، همچو آفتاب کند

عجیب تر بوَد آن زاهد ریا پیشه
که صد گنه عوض زهد، در حجاب کند

خورَد مدام حرام پلیدتر از می ،
ز آب، آن‌قدَر از چیست اجتناب کند

ز بَدوِ زندگی‌اش تا کنون گناهانش...
همه به گردن (خاموش) اگر ثواب کند.

میرزا علیرضا هدایتی (خاموش)