در مدح حضرت فاطمه زهرا (س)

ای افتخار عالم هستی لقای تو
پاینده چون بقای حقیقت بقای تو

اسلام سرفراز به ایمانت از نخست
خورشید پرتوی ز فروزنده رای تو

من هیچ کس دگر نشناسم به روزگار
بانوی خاندان فضیلت ، سوای تو

الحق که هر چه فخر و شرف بود در جهان
میخواست خاص شخص تو باشد خدای تو

شوی تو مرتضی و رضایت رضای او
زین رو بود رضای خدا در رضای تو

دخت خدیجه بودی و در خانهٔ علی
چشم زمانه خیره بماند از وفای تو

حلم حسن که پایهٔ دین استوار داشت
کرد أشکار ، تربیت جان‌فزای تو

در خانهٔ تو درس شهادت فرا گرفت
آن پاکباز خسرو گلگون قبای تو

پرورده‌ای تو زینب کبری تو دختری
دختر نه بلکه ضیغم دختر نمای تو

دنیا نساخت با تو و کاری شگفت نیست
این خاکدان پست کجا بود جای تو

مانند شمع سوختی و اشک ریختی
جانسوز همچو نالهٔ نی شد نوای تو

پیش تو خاک بود فدک زآنکه در فلک
بوسد به افتخار ملک خاک پای تو

زآن رو شدی فسرده چو گل کز نفاق و کفر
بی اعتنا شدند به بانگ رسای تو

کفر و نفاق قوم عرب أشکار شد
روزی که رنجه گشت دل مبتلای تو

آتش زدند دوزخیان چون در بهشت
آتش گرفت جان جهان از برای تو

بر حال تو اگر در و دیوار ناله کرد
نبود عجب که بوده عجب ماجرای تو

بهر رهایی علی از دست دشمنان
بالا گرفت کوشش حسرت فزای تو

وآن زیوری که بست به بازوی تو عدو
افزود ای شفیعه ی محشر ، بهای تو

هستی امین گنج عنایات کردگار
من نیز چشم دوخته‌ام بر عطای تو

"دکتر احمد ناظرزاده کرمانی"