ای آن که آفت دل و جان و تنی مرا
(جان منی)
ای آن که آفت دل و جان و تنی مرا
من دوستم تو را تو چرا دشمنی مرا
ای جان چه میشود که کنم میل زیستن
چون مهربان نهای تو که جان منی مرا
یوسف قرار قیمت خویش از زمانه یافت
ای درّ بی بها تو از او احسنی مرا
شمعم من آتشی تو ز تو دوریام مباد
زیرا حیاتبخش دل روشنی مرا
مانند شمع سوخته در حسرت توام
با آنکه صبح وش سبب مردنی مرا
من لالهی بهار غمم شبنمم تویی
ای گوهر سرشک که در دامنی مرا
در عشق جز تو نیست (فضولی) حسود من
معلوم میشود که شریک فنی مرا .
«ملا محمد فضولی»
+ نوشته شده در یکشنبه چهارم آبان ۱۴۰۴ ساعت 20:51 توسط شمس (ساقی)
|
به نـام خــــداونـد شعـــر و ادب