(درس همدردی)

ما ز ارباب هنر درس سخن آموختیم
تا سخن گفتن به آیین کهن آموختیم

دم به دم بر آتش دل ، دیده آبی می‌زند
درس همدردی ز چشم خویشتن آموختیم

در چمن پروانه ای می‌گفت با زیبا گلی :
ما به شمع بزم ، طرز سوختن آموختیم

این سخن بر گوش عشق آمد گران کای بی‌خبر
سوختن را ما به شمع انجمن آموختیم

بیدلی در بیستون می‌گفت با شیرین لبی :
راه و رسم عاشقی از کوهکن آموختیم

گشت این آوا بلند از تربت شیرین که ما
کوهکن را تیشه بر سر کوفتن آموختیم

فارغ از (پروانه) ایم و بی نیاز از شمع بزم
کز شهیدان شیوه ی جان باختن آموختیم

این غزل در پاسخ "صابر" سرودم آنکه گفت
"ما ز هر روشندلی ، یک رشته فن آموختیم"

استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه)