به کدام دل توانم که رخ تو باز بینم ؟

(التفات ساقی)

به کدام دل توانم که رخ تو باز بینم ؟
که به دست غیر دستت به هزار ناز بینم

لب تلخ جام خوشتر ز دهان نوشخندی
که به کام دیگرانش پی بوسه باز بینم

من و کوی می فروشان که ز التفات ساقی
لب بوسه خواه خود را ز تو بی نیاز بینم

به کدام در نهم سر؟ که بر آستان این در
به صفای دل جهانی ، همه در نماز بینم

دل پاکباز ما را به پریوشی چه حاجت؟
که به کار دیگرانش ، دل کارساز بینم

علی اشتری (فرهاد)

رفتی ز پیش دیده و بر جان نشسته ای

(پیمان)

رفتی ز پیش دیده و بر جان نشسته‌ای
در خاطرم چو اشک به دامان نشسته‌ای

از ما چه دیده‌ای که به صد سوز همچو شمع
خندان میان بزم حریفان نشسته‌ای ؟

بر چشم غیر اگر بنشستی به دلبری
اندیشه کن چو اشک که لرزان نشسته‌ای

ای غم اگرچه عهد تو بشکسته‌ام به می
نازم تو را که بر سر پیمان نشسته‌ای

ای اشک هرچه ریزمت از دیده زیر پا
بینم که باز بر سر مژگان نشسته‌ای

علی اشتری (فرهاد)