
(بیوگرافی)
شادروان محمدصادق رفعت سمنانی ـ متخلّص به (رفعت)، از شاعران دوران مشروطیّت است، که به سال 1261 خورشیدی در سمنان، چشم بع جهان هستی گشود.
رفعت به زبان عربی مسلط بود و در علوم و فلسفه و حکمت نیز وارد بوده است شهرت رفعت بیشتر به خاطر غزلهایش است. رفعت با عارف قزوینی رابطهی نزدیک داشته و نامی از او در یک غزل خویش آورده است. اما عارف در دیوان خویش چند صفحهای را به آشنائی با رفعت اختصاص داده و غزلیاتی که برای هم سروده اند را درج کرده است.
رفعت، جوانی خود را در سمنان گذراند و سپس به سفر حج رفته و بقیّهی عمر خود را در سلک درویشان و بسیار بیتکلّف زیست؛ به حضرت علی بن ابی طالب(ع) و خاندان عصمت (ع) ارادتی خاص میورزید و از این روی قسمتی بزرگ از دیوان او حاوی اشعار و علیالخصوص مسمّطهای شیوایی در مدح آن بزرگواران است.
آثار :
دیوان رفعت سمنانی در حدود هفت هزار بیت دارد و کتاب سرّالاسرار (تفسیر سوره یوسف) او نیز دارای 6 هزار بیت میباشد. از باقی آثارش اطلّاعی در دست نیست. خود در مقدّمهی کتاب سرّالاسرار، ابیات خود را پنجاه هزار بیت ذکر میکند. دیوانش شامل غزلیّات، قصاید و مسمّطات است.
رفعت تا پایان عمر، زندگی بیتلکف خود را رها نکرد و تا زنده بود مجرد زیست و همسری اختیار نکرد. وی سالهای آخر عمر را در تهران بهسر برد و در سال 1310 خورشیدی (مطابق با ۱۳۵۰ قمری) درگذشت و پیکرش در محوطهی آرامگاه شاهعبدالعظیم در شهر ری به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
(عشق تو میکشاندم)
عشق تو میکشاندم شهر به شهر , کو به کو
مهر تو میدواندم پهنه به پهنه ، سو به سو
سیل سرشک و خون دل ، از دل و دیده شد روان
قطره به قطره ، شط به شط ، بحر به بحر ، جو به جو
بافته با محبتم رشته ی تار و پود جان
تار به تار ، نخ به نخ ، رشته به رشته ، پو به پو
آنچه دل از فراق تو کرد به من , نمیکند
آتش هجر من به من ، آب وصال او به او
بود و , نبود جز دلم ، در خم زلف او نهان
طره به طره ، خم به خم ، رشته به رشته ، مو به مو
(رفعت) و شرح عشق او تا ننهد نمیکند
سینه به سینه ، لب به لب ، چهره به چهره ، رو به رو
"محمدصادق رفعت سمنانی"